[vc_row][vc_column][vc_column_text]یادداشت روز: محمد امین خوش نیت
آذرقلم: حکایت غریبی است. وقتی از آمار بالای تصادف رانندگی و انبوه درد و غصه و حرمان ناشی از کشته های تصادفات جاده ای سخن به میان می آید پیش خود می گوئیم: اشکالی ندارد. با قطار مسافرت می کنیم که ایمن تر است هر چند فرسوده و کند است!
وقتی یاد حادثه قطار تبریز_ مشهد می افتیم و پرسوختگی دهها مسافر این قطار زائر رضوی را به یاد می آوریم از خیر راه آهن هم می گذریم و به مسافرت های هوایی و ایمن بودن آنها دل خوش می کنیم.
وقتی یاد سوانح هوایی و آمار بالای کشته های ایرانی آن در طی دو دهه گذشته می افتیم فارغ از همه تاخیرهای بی دلیل و با دلیل، و ترس و هراس های این پرنده های قدیمی و از رده خارج، از این گزینه هم صرف نظر کرده و خود را به آب زده و تنها به آب و دریا دلخوش می شویم که حداقل از بین چهار مسیر مسافرت حداقل این یکی دیگر امن و مطمئن است و خطری ندارد.
خوشحالیم که حداقل جان ما و هموطنانمان بر روی آب ایمن تر است هر چند آسمانش، آبی به ما نمی دهد و خست و ناخن خشکی اش دمار از روزگار ما و نگین فیروزه ای سرزمین مان درآورده است.
خبر اما کوتاه است. بعد از نه شبانه روز تقلا در میان آب و آتش و هوا، ۳۲ دریانورد دریادل ایرانی مظلومانه ققنوس وار راه آسمان در پیش می گیرند و حادثه جگرسوز دیگری را بر مادران ایرانی رقم می زنند. اینجا آب و دریا هم ایمن نیست. کشتی سانچی، یا همان سامان و یا هر اسم دیگری، تلخ ترین و مرگبارترین سانحه دریایی از نوع خود را رقم می زند. سانچی، غم دیگری را بر دل ما سنجاق کرد!
گوئی عفریت حادثه و بختک مرگ و حرمان، از سر این مردم قصد رفتن ندارد. گوئی، نه زمین ایمن است و نه هوا، نه راه آهن و نه دریا!
خدایا ! این درد و دریغا را با که توان گفت؟!
سانچی، درد دیگری بر دل ما سنجاق کرد![/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]