آذرقلم: روزنامه شرق مصاحبه فائزه هاشمی را منتشر کرده است.
بخشهایی از مصاحبه را می خوانید:
دوران زندان چگونه بود؟ آیا دچار ترس شدید یا راحت با آن برخورد کردید؟
نه. نترسیده بودم! اولا زندانرفتنم یکدفعهای شد! دقیقا یادم نمیآید، ولی فکر میکنم حدود چندین ماه قبل از زندان این حکم را داشتم، ولی اجرا نشد. اما شکل دستگیری عجیب بود! یکباره آمدند و آخر شب دو خانم بازوهایم را گرفتند و مرا بردند. جالب بود عصرش زنگ زده بودند که بیایید اینجا که گفتم امشب میهمان دارم، اما فردا صبح خواهم آمد و قبول کردند. پرسیدم اگر قرار است زندان بروم وسایلم را با خودم بیاورم، گفتند نه…قرار بود فردا صبحش خودم با پای خودم بروم و نیاز به این کارها نبود. البته ما به این چیزها عادت داریم. زندان هم برایم سخت نبود. دورهای عالی بود. تجربهای که آنجا کسب کردم برایم لذتبخش و لازم بود.
خاطرات آن دوران را نوشتهاید؟
بله. تمام خاطرات زندانم را مرتب نوشتم.
قصد چاپ ندارید؟
فعلا نه. ترجیح میدهم خاطراتم را زمانی چاپ کنم که بدون سانسور و کامل منتشر شود. ضمن اینکه دوست هم ندارم که خارج از ایران چاپ شود. ترجیح میدهم در کشور خودم این اتفاق بیفتد.
شما در خانوادهتان شبیهترین فرد به آقای هاشمی به نظر میرسید. بهنوعی انگار شما پسر آقای هاشمی بودید! نظرتان دراینباره چیست؟
جالب است میگویند من مثل یک مرد سیاستمدار هستم یا فائزه تنها مرد خانواده هاشمی است! البته که اینها اغراق است! مادرم وقتی این حرفها را میشنود میگوید معلوم است شما در زمینه حقوق زنها هیچ کاری نکردهاید! این همه خودتان را کشتید، وقتی میخواهند از شما تعریف کنند میگویند مثل یک مرد هستید! البته حرف درستی میزند. یعنی هرکسی به من این را میگوید، میگویم توهین نکنید. حداقل بگویید شیرزن… . البته این ادبیات و فرهنگ مردانه ماست، مثلا واژه خالهزنک یا چیزهای دیگر. در ادبیات ما مردها را در صفتهای بهتر قرار میدهند. جالب است بدانید که بعد از فوت بابا ارث را مساوی تقسیم کردند. پسرها تصمیم گرفتند که این کار را بکنند. حقوق آنها بود. پرسیدم «چه شد که شما ارث را مساوی تقسیم کردید؟ بابا گفته بود؟» گفتند که نه. گفتم پس خیلی کار بزرگی کردید. خیلی هم ممنونم، بعد یاسر به شوخی گفت شما در واقع بزرگواری کردید. چون همه میگویند که مردهای خانواده هاشمی، شما و فاطمه هستند، نه ما! بنابراین شما ارثتان را به ما بخشیدید نه ما به شما. البته شوخی بود، ولی این کار یک پایه تربیتی دارد.
تا به حال شده است که خانمی دراینباره با شما مشورت کند و شما این جرئت را به او بدهید که از طلاق نترسد؟
بله. فراوان، اصلا هرکسی میآمد پیش من و میگفت شوهرم اذیتم میکند، میگفتم خب تقصیر خودت است، مثلا میگفت من را کتک میزند… میگفتم خب تو هم باید او را بزنی. او اگر یک بار دست روی تو بلند کرد و تو هم همانطور پاسخ دادی، دیگر تکرار نمیشود. حالا یک داستان بانمک هم هست. همان اوایل انقلاب یکی از همکارهای فاطی برایش تعریف میکرد که شوهرم مرتب من را میزند و فاطی هم همین حرف را به او میزند. چند ماه بعد آن آقا میآید و میگوید این خانم تحویل خودت. من طلاقش دادم تا تو باشی به این یاد ندهی با من چه کار کند. بله. من معمولا خیلی خانمها را تشویق میکنم که مواظب حقوقشان باشند چون اعتقادم بر این است که معمولا مردها به خودی خود در خانه زورگو نیستند. زنها از ابتدا زندگی را وامیدهند، در مقابل هر چیزی کوتاه میآیند. همه چیز را برای همسرشان میخواهند. البته زنها با عشق و علاقه این کار را میکنند. گاهی مردها ظرفیت این همه محبت را ندارند و کمکم دچار توهم میشوند و بر خانم سلطه پیدا میکنند و رفتارهای بد شروع میشود.
دامادتان خیلی از شما حساب میبرد؟
فکر نمیکنم.
حق طلاق را گرفتید برای مونا؟
یادم نیست گرفت یا نگرفت، چون ببینید ما این حرفها را میزنیم ولی بچههای خودمان گوش نمیکنند.
چقدر با حق طلاق در ازدواج ایرانی موافقید؟
الان پنج تا حق هست؛ حق طلاق، حق مسکن، حق حضانت بچه. حق کار و حق خروج از ایران. البته به من هم یکی را دادند؛ یعنی هرچه چانه زدم، بقیه حقها را به من نداد.
خب من این را جور دیگری توضیح بدهم، اولا که کاملا موافقم؛ به نظر من دخترها باید هوشیار باشند که موقع ازدواج تمامی این حقوق را بگیرند، ولی دلخوریای که از این قضیه دارم این است که فکر میکند بزرگواری میکند که این حقوق را به زن میبخشد؛ در صورتی که اینها حقهایی هست که از زن گرفته شده و به این وسیله در طول زمان و با فرهنگ مردانه سلطهای بر زنان پیدا کردهاند، اگر این حقوق را میدهند برای ما یکجور امتیاز تلقی میشود. حق تضییعشده تلقی نمیشود.
سال 57 ازدواج کردید. اگر یک بار دیگر به دنیا بیایید باز هم در 16سالگی ازدواج میکنید؟
16سالگی عقد کردم و در 21سالگی زندگی مشترک را شروع کردیم و البته در 21سالگی هم اولین فرزندم مونا به دنیا آمد. از این قضیه پشیمان نیستم. چون این ازدواج محدودیتی برایم ایجاد نکرد.
نه منظورم شخص نیست. منظورم ازدواج در سن پایین است.
بله. شاید.
همه تحصیلاتتان در زندگی مشترک بود؟
بله. از کلاس چهارم دبیرستان به بعد.
حقوق خواندید و…؟
من دو تا لیسانس دارم؛ یکی مدیریت و یکی علوم سیاسی. دو فوق لیسانس دارم؛ یکی حقوق بشر و یکی حقوق بینالملل. دکترا هم روابط بینالملل.
فیلمساز موردعلاقهتان کیست؟ و اینکه تئاتر میروید؟
من حرفهای فیلم تماشا نمیکنم و پیش میآید که بعضی اوقات میرویم سینما. جمع دوستانهای داریم که برنامهریزی میکنند که با هم به سینما برویم. قبلا خیلی از فیلمهای جشنواره فجر را میرفتم. ولی سالهاست که دیگر نمیروم، فیلمهای آقای پناهی، آقای کیارستمی، آقای فرهادی، آقای کمال تبریزی، خانم بنیاعتماد و میلانی و تعدادی دیگر از کارگردانها را هم دوست دارم. فیلمهای با موضوع زنان معمولا برایم جذابتر است. فیلمهای آقای پرستویی و بعضی از کارهای شما را هم خیلی دوست دارم.
نظرتان راجع به آقای دهنمکی چیست؟
خب من هیچوقت نتوانستم ایشان را بهعنوان یک کارگردان بفهمم. فیلم «اخراجیها»ی او را دیدم. به نظرم بیشتر کپی بود. یعنی چیزی که دیدم، کپی بدی از «مارمولک» و «لیلی با من است»، بود. درواقع هر چه فیلم خوب دیده بودم، به صورت غیرحرفهای در فیلم اخراجیها کپی شده بود. واقعا تعجب کردم آن همه فروش برای چه بود؟
سؤال آخرم هم راجع به پوشش خانمها در ایران است. نظر شخصی شما در اینباره چیست؟
الان میترسم حرفش را بزنم برعکس شود. چون هر چیزی میگویم برعکسش میکنند.
علیرغم اینکه خودم چادر سر میکنم و به حجاب اعتقاد دارم، چادر را یک نوع حجاب میدانم و نه حجاب برتر. با توجه به جایی که هستم و کاری که انجام میدهم، بعضی جاها چادر سر نمیکنم و با مانتو و روسری هستم. مثلا سوارکاری، تدریس، در کلاس یا کوهنوردی. جایی که فکر میکنم چادر مانع است، برمیدارم.
بهعنوان یک فعال حقوق زنان نمیخواهید تجدیدنظری درباره حضورتان در فضای مجازی داشته باشید؟
نه اصلا، خطرناک است، حالا خطرناکیاش را به شوخی میگویم، ولی وقتگیر است. خیلی وقت آدم در فضای مجازی تلف میشود.