یادداشت: فرهاد باغشمال
آذرقلم: در انواع بازیهای کودکیمان – مخصوصا گل کوچک – بعد از یارکشی، یک نفر که معمولا از جثه و تکنیک ضعیفتری برخوردار بود، باقی میماند و کسی با علاقه او را برای تیم خود انتخاب نمیکرد
و البته به دلایل مختلف مثل رفاقت با داداش بزرگ، ائتلاف صنفی! همحزبی شدن مصلحتی!، مرام، لوطیگری و رحم، داشتن آبجی زیبا! داشتن پدر مایهدار، داشتن مادر عصبی و… کاپیتان هر دو تیم را مجاب میکرد تا آن شخص را پس نزنند و به عنوان یار «ریحان مرزه» در زمین بازی دهند.
در حالت دپیلماتیک و خیلی جنتلمن، ریحان مرزه معمولا یک نیمه از این تیم بازی می کرد و یک نیمه از آن تیم! البته این موضوع هیچ وقت یک قاعده و قانون نیست، چرا که در مباحث استراتژیک ریحان مرزهای آمده، که گاهی ریحان مرزه در آن واحد برای هر دو تیم بازی کرده است! مثلا عشق ریحان مرزه کشیده تا توپ را به این سو شوت کند و در لحظهای دیگر بدان سو! اصولا از گذشتههای دور دو سویه بازی کردن ریحان مرزه برای هر دو تیم قابل هضم بوده و هست و کسی اعتراضی نکرده و نخواهد کرد. چرا که در حالت کلی همه پذیرفتهاند که قاعده ریحان مرزهای بیقاعدهگی است!
حالا حکایت تصمیمات و رفتارهای «بایسیکلران شورا» مصداق کامل ریحان مرزهای است. در انتخابات شهردار با این تیم همراهی میکند، در انتخابات ریاست شورا با آن تیم همراه میشود، دوباره در انتخابات «کمیسیون جدیدا مهم شده» با این تیم همسو میشود و خلاصه توپ زیر پایش را هر جور بخواهد شوت میکند.
نکته جالب موضوع هم آنجاست که نه رجال این طرف شورا، نه رجال آن طرف شورا و نه حتی عموم شهروندانی که به او رای داده یا ندادهاند به او خرده نمیگیرند که به چه دلیل توپ را شوت کردی این طرف یا آن طرف!؟ زیرا که اصولا از گذشتههای دور «دوسویه» بازی کردن ایشان برای هر دو تیم قابل هضم بوده و هست و کسی اعتراضی نکرده و نخواهد کرد. چرا که در حالت کلی همه پذیرفتهاند که قاعده ریحان مرزهای بیقاعدهگی است!
و اما بعد… دوستان مستحضرند که یک سال و چندماه پیش رای ناپلئونی این عزیز، باعث شد «شهردار اسبق باسمنج» بشود شهردار کلانشهر تبریز!
فیالحال از ابتدای انتخاب شهردار، در هر مجلسی که به دوستان لیست امید میرسیم، به هر بهانهای اشک در چشمانشان حلقه میزند و مرثیه ناامیدی سر میدهند که اهل کوفه چنین نکردند که بایسیکلران شورا با برنامههای چنین و چنان ما کرد!
از آن سو دوستان مقابل لیست امید مدعی شدند که در قبال رای طلایی این دلانگیز، در انتخاب شهردار قرار گذاشتهاند به او خدمت اساسی کنند چیزی در حد ریاست چندین و چند کمیسیون همزمان و یهویی!
القصه پنج یا شش نفری کلی مثلا تلاش کردند و در نتیجه
در چند روز اخیر به مبارکی و میمنت انتخابات کمیسیونی جدیدا مهم شده! برگزار شد و برای بایسیکلران شورا مورد بحث مکانی بهتر از دبیری کمیسیون نصیب نشد. (یولداشلاری یورولماسینّار). یعنی رای طلایی آن موقع و شنیدن شماتتهای این و آن، بیشتر از دبیر کمیسیونی برای ایشان خیری نیاورد.
ملتفتید که دبیر کمیسیونی در شورا، چیزی در حد قیزیل گول (گل سرخ) آب دوغ خیار است که بود و نبودش چندان توفیری در لذت آب دوغ خیار ندارد و فقط محض خوشگلی آب دوغ است.
نتیجه این که رفتار ریحان مرزهای چنین تبعاتی هم دارد، یعنی اگر شوت فرد ریحان مرزهای به گل هم تبدیل شود باز تیم آن طرفی و این طرفی شکست یا پیروزی را میپذیرند ولی چندان به گل زده شده بها نمیدهند چرا که در حالت کلی همه پذیرفتهاند که قاعده ریحان مرزهای بیقاعدهگی است!