[vc_row][vc_column][vc_column_text]آذرقلم: شاید یک فرد مجرد یک میلیون هم برایش کافی باشد اما فردی که زن و بچه دارد باید میان کوهها راه بیفتد.
بهگزارش آذرقلم، مرزهای غرب کشور با پدیده کولبری گره خورده است طوریکه مرزنشینان برای تامین معاش و آنچه برای حداقلهای یک زندگی ضروری است دست به کولبری میزنند، درست مانند «حیدر»، او ۳۵ ساله است، متاهل و یک دختر دارد، میگوید: «موقعیکه کسی نتواند در شهر خودش کاری داشته باشد تا با خانوادهاش زندگی کند مجبور است کولبری کند، دختر خودم گوشی هوشمند برای شبکه شاد نداشت تا درس بخواند، گوشی خودم هم از این گوشیهای ساده بود، مجبور شدم یک هفته بروم کولبری کنم تا بتوانم با آن برای دخترم گوشی هوشمند بخرم تا درس بخواند. بیشتر کولبرها برای خانوادههایشان کولبری میکنند، شاید یک فرد مجرد یک میلیون هم برایش کافی باشد اما فردی که زن و بچه دارد باید میان کوهها راه بیفتد.»
سیگار، چای، پارچه یا تلویزیون، بارِ کول میکنند و از راههای صعبالعبور میگذرند؛ روزیِ آنها از مسیر مرز است و معیشتشان با تیراندازی، سقوط و مین گره خورده است، «کسی که کولبری میرود اصلاً نباید فکر برگشتن باشد، یا روی مین میروی یا از کوه سقوط میکنی یا احتمال دارد به طرفت تیراندازی کنند، این سه خطر برای هر کولبری وجود دارد. گاهی کولهبرها وقتی در کمین مرزبانی گیر میافتند مجبور میشوند راهشان را عوض کنند و ممکن است روی مین بروند، تعداد زیادی دیده ام که عضو بدنشان همینطوری قطع شده است.»، «محمود» ۲۷ سال دارد، آرماتوربندی بلد است اما وقتی کار نداشته باشد سراغ کولبری میرود، میگوید: «اگر ماهی یک میلیون تومان درآمد داشتم خدا شاهد است هیچوقت کولبری نمیکردم.»
بستگی دارد چند کیلوگرم بار حمل کنند، هرچه بیشتر باشد درآمدشان بالاتر میرود، از ۳۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان میانگین درآمدی است که هر کولهبر بعد از حدود شش ساعت پیادهروی کسب میکند، اما باید آماده عبور از مسیرهای صعبالعبور و مواجه با خطر سقوط، روی مین قدم برداشتن و تیراندازی باشد؛ با این وجود چرا در مرزهای غربی مشور همچنان کولبری میکنند؟
از قطع نخاع شدن تا کولبری با پای مصنوعی
«ارکان» روایتی مشابه با «محمود» دارد، میگوید: «اگر کار داشته باشم چرا باید کولبری کنم که معلوم نیست بروی و سالم برگردی، یک لحظه پایات سر بخورد تمام است، سقوط میکنی، هر بار میروم از خدا میخواهم سالم برگردم، همهاش فکر میکنم نکند اتفاقی برایم بیفتند و دیگر نتوانم برای زن و بچهام کاری انجام دهم. اگر اتفاق برای من بیفتد چه کسی میخواهد خرج و روزی خانواده من را بدهد؟ از هر کولبری سوال کنید وقتی برای کولبری میروی چه احساسی داری به شما میگوید فقط به این فکر میکنم که سالم برگردم. کسی هم که سالم برگردد از ترس و استرسی که تحمل میکند دیگر یک روان راحت ندارد، بهلحاظ روحی بهم میریزد.»
«ارکان» ۳۵ ساله است، ازدواج کرده و یک پسر دارد، میگوید: «از سر بیکاری و نداری به این کار تن میدهم، وقتی کارخانه و کاری نباشد مجبور هستم کولبری کنم، بهخودمان میگوییم جانمان گرفته شود بهتر است تا به ما بگویند نتوانست نانی برای زن و بچهاش سر سفره بیاورد، کولبر محتاج است، خرج خانواده دارد و مجبور است برای یک لقمه نان کولبری کند، اما مرزبانها گاهی تیراندازی میکنند و کولبرها زخمی میشوند.»
زنان هم کولبری میکنند
«ارکان» از کولبری و عبور زنان از مرز برای کسب روزی میگوید: «چند آبادی پایینتر از ما، زنانی هستند که نان محلی درست میکنند و به آبادیهای سمت عراق میبرند تا بفروشند، برای این کار چند ساعتی در راه هستند.»
حرفهای «ارکان» را «بهمن» هم تایید میکند، او که خودش بارها کولبری کرده میگوید: «در پاوه و مریوان زنانی هستند که مجبورند کولبری کنند، آنها مجبور هستند برای تامین خرج و مخارج زندگیشان دست به این کار بزنند. الان در همین برف هم عدهای کولبری میکنند، چیزی مانند زنجیر به کفششان میبندند تا در برف سر نخورند، باید از نزدیک ببینید این کولبران با چه سختی نان برای خانه و زندگیشان تامین میکنند. حتی الان خیلی از کارگرها برای کار کردن به سلیمانیه عراق میروند چون از ایران پول بیشتری میگیرند.»
«حیدر» هم درباره کارِ زنانِ کُرد در مرز میگوید: «زنها هم کولبری میکنند، از طرفی دیدهام زنان برخی روستاها سبزی سرخ میکنند و میبرند در عراق آنها را میفروشند، موقع برگشت هم کالایی با خودشان به ایران میآورند و آن را میفروشند.»
گزارش از : مظاهر گودرزی
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]