نگارش: رابرت شرادر ( Robert Schrader)
تلخیص و ترجمه: محمد رحمانی فر
آذرقلم: شرح حال سفر یک شهروند اروپایی به شهر تبریز می تواند جذاب و قابل تامل باشد. در تازه ترین نمونه از این نگاشته ها سراغ نوشته های یک توریست اروپایی به نام رابرت شرادر می رویم:
هنگامی که هواپیمای پرواز تبریز من در باند آسفالته فرودگاه شیراز منتظر پرواز بود، من به برنامه سفر خود نگاه کردم تا ببینم دو روز من در بزرگترین شهر شمال غرب ایران چه چیزی را به همراه خواهد داشت. البته، علاوه بر “گؤی مچید” (مسجد کبود تبریز)، که در نهایت باعث شدهبود تبریز را به برنامه سفر خود اضافه کنم. وقتی متوجه عبارت “موزه آذربایجان” در کتابچه راهنمایم شدم، بسیار تعجب کردم. آن طور که به نظر میرسید، حضور من در تبریز این تصور را برخواهد انگیخت که نام آذربایجان تنها به کشوری دیگر اطلاق نمیشود. در واقع، تقریباً تنها اسمی که در تبریز به ذهن من خطور نمی کرد، خود ایران بود.
تبریز، حال و هوای ترکیه را دارد
وقتی از هتل دریا بیرون زدم، خیابانهای تبریز را نظاره کردم. در مسیر خود به سمت “گؤی مچید” با گذر از مرکز شهر و مشاهده جاذبه های تاریخی همچون ارگ تبریز و خانه تاریخی نیکدل، احساس عجیب و غریبی از “دژاوو” داشتم ، گویی به جای آن که به تبریز سفر کنم به طور اتفاقی به ترکیه پرواز کرده بودم. (دژاوو کلمهای فرانسوی است که به معنای “از قبل دیدهشده” میباشد و وقتی به کار میرود که فرد تصور کند مکان جدید را قبلاً دیدهاست. توضیح مترجم)
و چهچیز در تبریز بود که اینقدر مرا به یاد ترکیه میانداخت؟ باید بگویم، همهچیز! مردم، هم با طرز نگاهشان و هم با نحوه رفتارشان و حتی سبک حجاب زنانشان. مغازهها و نوع سوغاتهایی که میفروختند و این واقعیت که به نظر میرسید زبان ترکی، درست به اندازه زبان فارسی در کسب و کارهای محلی کاربرد داشت و فراگیر بود.
با نزدیک شدن به ورودی خراب مسجد (نگران نباشید ، این بخشی از جذابیت آن است!)، که پس از تخریب ناشی از وقوع زلزله در قرن 18 هرگز به طور کامل تعمیر نشدهاست، راهنمای من، آنچه گمان کردهبودم را تأیید کرد؛ او گفت: “مردم اینجا به زبان ترکی صحبت می کنند ، آنها ترک هستند”. البته بعدش به طور تناقضآمیزی گفت: “ولی از ترکهای ترکیه نیستند”!
تبریز شهر تُرکهای غیر ترکیهای است که مرکز استان آذربایجان شرقی ایران میباشد، وجه تسمیه واقعی “موزه آذربایجان”. اگر به نظرتان عجیب و غریب میآید، به این علت است که این موضوع واقعاً عجیب و غریب است. مخصوصاً اگر قرار باشد این واقعیت را تصور کنید که مردم [کشور جمهوری] آذربایجان هم کم و بیش تُرک هستند! وقتی که یکی دو روز را در تبریز سپری میکنید، آنچه روانپریشی شما را بیشتر میکند این واقعیت است که غذای محلی رایج “کوفته تبریزی”(تبریز کوفتهسی) هم از لحاظ نام و هم از لحاظ طعم یادآور “کوفته ترکیه”(تورک کؤفتهسی) میباشد…
کندوان: کاپادوکیه به ایران میآید!
مطمئناً، همانگونه که خود تبریز برای من یادآور ترکیه بود، کندوان هم شباهت فوقالعادهای به “گؤرهمه” (Göreme) یعنی شهر اصلی منطقه کاپادوکیه همسایه غربی ایران، داشت. شباهت بین خانههای صخرهای این دو شهر، شگفتانگیز بود! البته، در اینجا خبری از بالنهای هوای گرم نبود ولی خوشبختانه تعداد گردشگرها مثل آنجا کم بود. مطمئناً کندوان عجیب ترین جایی بود که من در ایران دیدم و قطعاً جالب ترین بخش چند روز من در تبریز بود.
سخن آخر:
تبریز ممکن است هیجان انگیز نباشد، اما جالب توجه است: شهری که کاملاً در درون مرزهای ایران قرار دارد ولی حس و حال ایرانیبودن را ندارد. خواه مسحور “ویبرههای تُرکی” بشوید که حین پیادهروی در خیابانهای مرکزی این شهر دریافت میکنید، خواه مقهور دنیای دیگر کندوان و خانههای صخرهای آن، افزودن اقامت یکی دو روزه تبریز به برنامه سفرتان به ایران بسیار ارزشمند خواهد بود.