نگارنده: روح الله رشیدی
آذرقلم: تا اطلاع ثانوی، دور، دورِ شماست.
فصل، فصل شماست. بتازید.
رکورد بزنید.
بمب خبری منفجر کنید!
ریش و قیچی دست شماست.
پول دست شماست.
چون عرضهاش را داشتید.
بر چشم بد لعنت.
این هم یک «پاشا»ی دیگر.
یک پاشای خسته و پیر دیگر.
«شهر تبریز است و جان قربان جانان میکند»!
چه ایرادی دارد؟
پول مال خودتان است. هرجور خواستید بپاشیدش. درست مثل علف خرس!
راستی از «امیر پاشا»ی بچۀ نافِ تهرون چه خبر؟
لیکنزِ فرنگیِ خوشگل چه شد؟ او هم یک پاشا بود؟ «لیکنز پاشا»!
چقدر گرفت؟
کی رفت؟
چطور رفت؟
پاشاها چقدر میگیرند تا شما را _و نه تیراختور را_ قهرمان کنند حاج آقا؟!
روح واسیلی_گوجا شاد که پابرهنههای حاشیۀ تبریز را سوار تیراختور کرد و نامشان را سر زبانها انداخت و ملیپوششان کرد…
تیراختور هم تیراختور واسیلی؛ صاف و ساده و صمیمی و بیشیلهپیله!
یادمان نمیآید واسیلی را پاشا گفته باشیم.
پاشای واقعی کیست حاج آقا؟!
واسیلی یا دنیزلی؟
ما باور داریم که شما عاشق آذربایجانید؛ عاشق تبریز و جوانهایش؛ عاشق ورزش و تیراختور.
بتازید…