- پایگاه خبری آذرقلم - https://azargalam.ir -

تبارشناسی موسیقی سکوت

[vc_row][vc_column][vc_column_text]منصور دانشور (نوازنده، آهنگساز، محقق)
آذرقلم: مورخان و منتقدان هنر معمولاً ورودشان برای بیان موضوعات در رشته‎‌های مختلف هنری اعم از نقاشی، موسیقی، معماری و … از دریچه‎‌ای است که هم گاه شناختی و هم جغرافیایی است. در نتیجه داوری و بیان نقاط شدت و ضعف و شناخت اصول زیبا حسیّک در این عرصه‎‌ها همیشه به صورتی تطبیقی بین این آثار با گزاره‌‎های از پیش تعیین شده و قالب ‎بندی شده محدود شده است و دیدگاه‌های منتج در این ساحت همیشه با نسبیت‎‌ها همراه است.

هیچ اثر هنری ناب به لحاظ ساختار عقلی – حسی در یک قالب محدود قرار نگرفته است؛ زیرا که خود این قالب‎‌ها (سبک‌‎ها) از قیاس‎‌های مختلف بین آثار هنری و در نهایت دسته‎ بندی آن‎ها همراه است. به گونه‎‌ای که تغییر سبک در مقام نخست با اختصاصات نژادی و در مقام دوم به لحاظ تاریخی با اوصاف روانی دائم‌‎التغییر افراد و ملت‎‌های ذیربط منطبق است.

البته نگارنده، این امر را برای درک و دریافت آثار هنری، روش راه گشا و مفید دانسته، ولی آن را محدود و ناخالص می‎‌داند. به بیانی دیگر در واقع مورخان و منتقدان در این عرصه رشد و تکامل هنر را در طی زمان به وصف می‎‌کشند و اجزاء ابتکاری و عاریتی آن را مورد تحلیل قرار می‌‎دهند، خصوصیات آن آثار خلق شده در ادوار مختلف و در بخش‌‎های مختلف‎ی جهان و در فضا‌های گوناگون و به کارگیری آن در عرصه‎‌ها و انواع رشته‎‌های هنری را خاطر نشان می‌‎سازد.

بدیهی است که داشتن چنین رویکردی در چارچوب جستاری واحد که فقط می‎‌خواهد به احصاء یکنواخت داده‌‎ها بپردازد، ناقص بوده و امری ناممکن است.

به علاوه با توجه به ماهیت تحلیلی این رویکرد همیشه نمی‌‎توان ارزش‌‎های ثابت (جاودان) هنری را با خیال آسوده در آن طرح کرد و معیار و مبنایی را برای نوع داوری‎‌ها در تشخیص آثار هنری با ارزش از غیر آن حاصل نمود. ارزش‌‎هایی که هنر به مدد آن‎ها می‎‌تواند همه جا و در همه‎ زمان‎‌ها نسبت به خود وفادار بوده و از نوعی اصالت مسلُم برخوردار باشد؛ که لزوم این امر به نظر راقم این سطور در این روزگار پیچیده که مفاهیم در نوعی چند معنایی با عدم دریافتی مستقیم و یا بهتر بگوییم در نوعی سوء تفاهم که منجر به پرت شدگی در هاله‎‌ای از ابهام، سردرگمی و خود فراموشیمان گردیده امری اجتناب پذیر است.

هدف از تبیین این موضوع مشخص کردن نوع دیدگاه نگارنده در قالب ارائه‎ نظریه‎‌ای برای بررسی آنچه تخصص اینجانب می‎‌کند «موسیقی» است و با توجه به گفته‎ فیلسوف بدبین آلمانی «شوپنهاور» که خواهش همی هنر‌ها را رسیدن به جایگاه موسیقی می‌‎داند بتوانیم آن را به عنوان متدی معرفت شناختی در سایر عرصه‎‌ها بسط و گسترش دهیم.

واژه‎ موسیقی در بسیاری از رسالات موسیقایی جهان اسلام لفظی یونانی دانسته شده که معنای آن «الحان» است. به لحاظ علمی نیز موسیقی از دو بُعد تشکیل یافته، یعنی هارمونی و ریتم که با توجه به خوانش دوباره‎ ما از موسیقی و با نوع بینشمان یکی متمکّن در دیگری و مقدم بر آن است. به طوری که در ابتدا ریتم به وجود آمده و بعد صدا.

در نگاهی کلی و به لحاظ دیدی تبارشناسانه صدا ( به طور کلی هر صوت) از بستری بر می‎‌خیزد که آن را دربر می‎‌گیرد. الگویی کلی که بر خود نقش هزاران الگو را دارا است. این بستر چیزی جز سکوت نمی‎‌تواند باشد، که بر اساس این تعبیر، سکوت دیگر بر خلاف دیدگاهی عامی متضاد و بیگانه با صوت نبوده بلکه دربر گیرنده‎ همه‎ اصوات است‌.

به بیان دیگر سکوت پدیده‌‎ای است که ما را به تمامی بر روی جهان می‎‌گشاید و از دل آن اصواتی بیرون کشیده می‎‌شود. این سکوت چیزی مانند سطح صاف آب و صوت مانند ایجاد امواج بر روی آن است. امواجی که از دل اعماقی برمی‎خیزد.

در واقع تاریخ هنر از ابتدا دچار این اشتباه شده است که به جای توجه به موسیقی، به عنوان یک پدیده، آن را در حد یک پدیدار محدود و منزل ساخته است. چرا که در نوع دیدگاه آنان به جای سنجش خود با حقیقت، حقیقت را با خود سنجیده‎‌اند. به نظر راقم این سطور هر پدیداری که از دل پدیده‎ای بیرون آمده و به عبارتی در حالت انحلال در آن پدیده به سر رود خود به پدیده‎‌ای تبدیل می‌‎شود.

چنانکه می‎‌بینیم در بطن وجود یک آهنگساز با این دیدگاه یک قطعه‎ ساخته شده بر او در حکم سکوت و برای مخاطب آن اثر به دلیل عدم و نوع بینش محدود و دیدگاه کثرت‎‌گرا به عنصری جدا از سکوت و بیگانه با آن مبدل می‎‌شود. در واقع سکوت تنفسی است که در آن جنبشی وجود ندارد.

محققان دانشگاه اورگان آمریکا با هدف کشف راه حل‌هایی برای حل اختلالات مختلف شنوایی، اوتیسم و دیسلکسی (اختلال در خواندن و نوشتن زبان) در تحقیقات خود توانایی مغز در گوش دادن به «صدای سکوت» را کشف کردند و دریافتند که سکوت پر از صدا‌هایی است که مغز قادر است آن‌ها را بشنود. تصور کنید که در یک مکان شلوغ و یا در یک مهمانی قرار دارید و سعی می‌کنید حرف‌های کسی را که در مقابل شما نشسته است دنبال کنید و صدای وی را از میان سر و صدا‌های مختلف تشخیص دهید. این کار به نظر خیلی پیش پا افتاده می‌رسد این درحالی است که رایانه‌ها برای انجام همین کار به نظر ساده با دشواری‌های زیادی روبرو هستند. مغز می‌تواند مکث‌ها را در لحظات درست وارد کرده و خطوط تقسیم صحیح میان سیلاب‌ها و کلمات را پیدا کند.

محققان در بررسی‌های خود کشف کردند که دو کانال متفاوت وجود دارند که ارتباط میان گوش و کورتکس شنوایی را برقرار می‌کنند یکی از این کانال‌ها صدا و دیگری سکوت را انتقال می‌دهد. این آزمایشات نشان داده که سکوت صدایی دارد که مغز قادر به درک آن است. در لحظه‌ای که در آن همه ساکت هستند، در مغز گروهی از نورون‌ها فعال می‌شوند که عملکرد آن‌ها ثبت و رمزگشایی محتویات سکوت است. درک معنی صحیح مکث‌ها در داخل یک مکالمه به افراد اجازه می‌دهد که حرف‌های همدیگر را درک کنند و جواب‌های مناسب با حرف‌های مخاطبشان رابیان نمایند.

هنگامی که در یک سالن اجرای ارکستر هستیم و موسیقی اجرا می‎‌شود، تا وقتی که ملودی و اصوات به صورت هدفمندانه پابرجاست همه یک چیز می‎‌شنویم و تفاوت در زاویه‎ دید ما می‎‌باشد که بر روی چه ارتفاع صدایی از آن قطعه‎ موسیقی تمرکز کرده‎‌ایم.

به عبارتی دیگر تا وقتی که ملودی هست همه یک چیز می‎‌شنویم و زاویه‎ دید در حین همان اجرای قطعه متفاوت است. ولی وقتی سکوت است حتی شنیدن‎‌ها هم متفاوت است، چرا که سکوت تبدیل به گفت‌وگویی میان من و آن کل می‌‎شود.

پدیده‎‌ای لامکان و لازمان و مطلق و بی‎نهایت. به همین دلیل است که با وجود آنکه هگل پس از آن حجم بالای نوشته‎‌هایش سرانجام از مرگ هنر یاد می‎‌کند، با این حال کسانی که در حوزه‎ الهیات و فلسفه‎ دین فعالیت می‎‌کنند (مثل شووان، گنون، نصر و …) با آنکه هنر را به لحاظ نوع بینششان از دوران رنسانس به بعد هنری انسان‎ گرایانه و بدون ساحات معنوی می‎‌دانند، در مورد موسیقی این نظر را دارند که همچنان رنگی از صفات معنوی و کیهانی در آن باقی مانده است.

این نقطه همان سکوت است که مایستر اکهات آن را شبیه‎ ترین چیز به خداوند تشبیه می‎‌کند؛ لذا در گستره‎ تعقل بشری خواهشی در تموج است که خواهان استقرار در ساحت سکون است. میدانی که در آن ساحت آگاهانه و ساحت ناآگاهانه در نوعی فعالیت منفعلانه به هم می‎‌رسند و همین عامل است که مخاطب زبان رفیع (فخیم) و سهل الوصول هنر است. زبان هنر به دلیل رمزپردازی معنوی صورت‎‌ها و اصالتش، زبانی رفیع است.

بیان دیدگاه‌های فلسفی و تطبیقی آن با امور ظاهری و باطنی (امور طبیعی و معنوی) در زندگی بشری یکی از اهداف نگارنده می‎باشد که هر چه بیشتر ما را به رمز و راز سکوت و جایگاه والای آن در هنر موسیقی رهنمون می‎سازد و مشخص می‎‌کند که موسیقی به لحاظ لغوی از چه بار معنایی عمیقی برخوردار است که در این مجال نمی‎گنجد.

«ایستاد و در میان انبوه شنزار‌های بیابان راهی را از آن خود کرد و در مسیرش گام برداشت، تا آنگاه که از نظر‌ها پن‌ها گشت، جا پای بیابانی‎اش را بنگر.»

حال با این نقطه نظر ما می‎‌توانیم صدا را در نقش گره‎‌خوردگی با سکوت (function) بررسی کنیم. تا این هنگام که موسیقی، زبانی با کثرت‎‌های فراوان (چه به لحاظ ساختار ریتمی، و چه به لحاظ ساختار هورمونی وملودی) می‌‎باشد، با این اصل، تبدیل به سیر و سلوکی برای بیان کثرت‎‌ها می‎‌شود. با این تفاوت که کثرت‎‌ها دیگر قالب بندی شده و حال و هوای راه و مسیری را با خود دارند.

چنانچه در متد ما، دیگر ریتم به لحاظ تنوع ریتمی و حرکتی از قالب‎‌های رایج ساده، ترکیبی و مختلط (لنگ) جدا شده و تمامی کثرت‎‌های ریتمی در بطن یک ریتم، خلاصه می‎‌شود. چرا که با اصل سکوت همه‎ ریتم‎ها در قالب ریتم پایه جای می‎‌گیرند. (وحدت ریتمی) در این رهگذر صدا نیز از آن ۷ قالب اصلی «C D E F G A B» جدا شده و همه وحدت یک صدا را اذعان دارند که آن صدا چیزی به جز درک سکوت نیست. (وحدت صدایی)

در واقع با این متد، وحدت در عین کثرت تبدیل به وحدتی کلی می‎‌شود که با این اصل موسیقی در قالب سکوت بر سریر معنا نشسته و با این درک هر آهنگساز، نوازنده و هر انسان به طریقت و سکوت حقیقی خویشتن راه یافته و سعی می‎کند با توجه به شاخصه‎‌‌های اصلی این کل مطلق بی‎نهایت، خویش را در قالب مولود هنری‎اش منطبق با آن سکوت بیان دارد. به گونه‎‌‌ای که موسیقی او تبدیل به سکوت در سکوت و جوهره‎ حقیقی خویش می‌شود.

«بشر راه‌های زمین را دنبال می‎‌کند.
زمین راه‌های آسمان را
آسمان راه‌های تائو را
تائو راه‌های خود را می‌پیماید.»

با توجه به در نظر گرفتن داعیه ‌های فوق اثبات‌هایی علمی و کاملاً دقیق در مورد ریتم واحد و صدای واحد که در مبحث تئوری موسیقی به صورت مقالاتی منسجم و جداگانه در آستانه ویراستاری و چاپ می ‎باشد. هم‎چنین برای نشاندن مقصود بر کرسی مقصد نیز پژوهش‌ها میدانی را در قالب فایل‎ های صوتی و تصویری به صورت عملی انجام داده‌ایم.

چرا که تمام آنچه که در مورد این نظریه ادا شده برای به خدمت گرفتن آن در قالب متدی در جنبه علمی این هنر اعم از آهنگسازی، نوازندگی و … می‌باشد.

با باور داشت این نظریه و با عنایت به یکی از مهمترین اصول مورد نظر در لایه‌های درونی در این دیدگاه که در مراتب اولای آن قرار دارد و آن قالب شهودی و استفهام من حقیقی خویش که در آن اثر هنری به تبیین روحیه و اصالت حقیقی در هر فرد هنرمندی می‌پردازد، تابع آنچه که بیان گردید اشکال متد‌های آموزشی را نیز در آن می‌دانیم که به جای درک عملی سکوت و ملموس ساختن آن به عنوان بستری که اصوات در آن قرار گرفته‎اند سراغ کثرت‌ها رفته و آن‎ها را هم بدون در نظر گرفتن ارتباط و کارکرد و نقشی که نسبت به این بستر اصلی و در حقیقت جایگاهی که در این بستر دارند پذیرا گردیده‎‌‌اند؛ که این شیوه باعث می‌شود تا هنرآموز به جای درک کلی و چگونگی نحوه قدم برداشتن در این عرصه، تنها الگو‌هایی را به صورت تقلیدی مدنظر قرار دهد.

لیکن با ادراک بستر موسیقی در متد‌های آموزش از همان ابتدای راه می‎توانیم هنرجو را نه با موسیقی در معنای کارکردی آن بلکه با فلسفه‎ی وجودی موسیقی به عنوان حقیقتی کمال‎جو که نظم و راز را در عین حال و به طور همزمان با هم در متعالی ترین شکل آن دارا می‎باشد معنا کنیم. زیرا که هدف از این فلسفه وجودی آموزش است، وصول به این صحنه‎ی اتفاق شکوفه ‎افشانی سینه چاکان نوپای هنر بی‎بدیل موسیقی در باغچه مطلوب رویش است.

پس هدف از این نحوه آموزش تربیت هنرآموز با متدی جدید به صورت مُدرک هنر موسیقی به معنای کلی آن می‎باشد و امید است که بتوانیم به خالص ‎ترین و ناب‎ترین تعریف از موسیقی که باعث خلق زیباترین آثار در حد ذات این هنر می‎گردد؛ نائل آییم.

«زیبایی از آن جهت که تجلی است، کمال می‎ طلبد و کمال از طرفی بر حسب مطلقیت و از طرف دیگر بر حسب بی‎نهایتی تحقق می‎یابد. زیبایی با منعکس کردن مطلق به نحوه‎ای از نظم تحقق می‎بخشد و با منعکس کردن بی‎نهایت به نحوه‎ای از راز. زیبایی، چون کمال است، پس نظم است و راز. توسط این دو کیفیت است که زیبایی، عقل را همزمان هم تحریک می‎کند، هم آرام می‌گردانند»

فریتهیوف شووان[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

اُپرای هفت شهر عشق؛ آماده سازی در تبریز، اجرا در تهران و پراگ!

Posted By admin On In اخبار اصلی,فرهنگی,مصاحبه | No Comments

[vc_row][vc_column][vc_column_text]آذرقلم: منصور دانشور نوازنده و سازنده اُپرا‌های بزرگ ایرانی تا آذربایجانی می گوید: بخش‌هایی از اُپرای هفت شهر عشق در تهران و بخش‌هایی در پراگ با همکاری استاد علی رهبری ضبط می‌شود. چون حجم کار بالا است و نزدیک به ۳۵۰ نفر سولیست، گروه کُر، حرکات و ارکستر سمفونی، نوازنده و … فعال هستند، بنابراین پروژه به طول می‌انجامد.

به گزارش آذرقلم، منصور دانشور، نوازنده، مدرس آواز، پیانو و ساز سنتور، آهنگساز، تنظیم کننده و سازنده ساز در حوزه موسیقی و اُپرا است که تاکنون موفق شده چندین اُپرا از جمله اُپرای هفت شهر عشق، تاسوعا، سرداران بزرگ آذربایجان و … را ساخته و به اجرا برساند و در حال حاضر نیز اُپرای هفت شهر عشق او در تهران و پراگ با همکاری علی رهبری، رهبر ارکستر بین المللی در حال ضبط است. در ارتباط با مراحل ضبط این اُپرا و سایر فعالیت‌هایش با او به گفت‌وگو نشستیم که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید:

** آقای دانشور اُپرای «هفت شهر عشق» در چه مرحله‌ای قرار دارد و چه زمانی به اجرای نهایی می‌رسد؟

این روز‌ها مشغول فعالیت روی ضبط اُپرا‌هایی هستم که نوشتم و با استاد علی رهبری رهبر ارکستر بین المللی، مدیر و رهبر بزرگترین اُپرای جهان (مارینسکی) سنت پترزبورگ روسیه که اکنون ساکن پراگ هستند در ارتباط بوده و تصمیم به ضبط بخش‌هایی از اُپرای هفت شهر عشق توسط ایشان در خارج از ایران و همچنین داخل ایران دارم، منتها، چون حجم کار این اُپرا زیاد است، نزدیک به ۳۵۰ نفر متشکل ازسولیست‌ها، گروه کُر، گروه حرکات موزون و ارکستر سمفونی به همراه نوازنده‌ها و تیم کارگردانی روی صحنه و… هستند پس زمان زیادی برای خروجی و مستر لازم است و پروژه طول خواهد کشید.

** قدری به عقب برگردیم، برایمان بگویید خودتان نزد چه اساتیدی تحصیل کردید و چگونه؟

من خودم شاگرد مرحوم استاد فرامرز پایور بودم و آهنگسازی را نزد شادروان فریدون ناصری و مرحوم بابک بیات وهچنین سلفژ را نزد استاد شریف لطفی آموختم. در سال ۱۳۶۹ در دانشکده موسیقی دانشگاه تهران رشته موسیقی قبول شدم، ولی متأسفانه پس از طی آزمون عملی و اعلام قبولی در این رشته که توسط استاد پیرنیاکان به من اعلام شد، به خاطر شرایط آن دوره دانشگاه‌ها باید منتظر می‌ماندیم تا ببینیم ما را قبول می‌کنند یا خیر، چون جزو ذخیره‌ها بودم، به خاطر همین شروع به آموزش آهنگسازی به صورت آزاد نزد آن اساتید محترم نامبرده کردم.

البته من به دلیل مشکلات مادی که برای تحصیل موسیقی به صورت آزاد داشتم، به یادگیری هنر چوب و معماری ، ساخت ساز‌های سنتی بالاخص سنتور نزد اساتید برجسته این رشته همچون شادروان استاد ناظمی و مرحوم استاد قنبری مهر و… پرداختم که حالا هم آثارساز و معماری چوب با پروانه و مهر مالکیت معنوی و تخلص هنری‌ام به اسم پرنیان در دست اکثر نوازندگان و هنرجویان و علاقه مندان است و در داخل و خارج از کشور مشغول فعالیت در این زمینه هستم. از جمله آن آثار که بین المللی هم هستند و به دعوت و در خواست دانشگاه و کنسرواتور اینترنشنال باکوی آذربایجان ساختم، ساز ابداعی سنتور مربوط به فرهنگ آن کشور است که از آن پرده برداری شده و حال هم مشغول ساخت یک ساز سنتور میکروتن برای موزه تورنتوی کانادا هستم.

 

** از اُپراهایتان برایمان بگویید از چه سالی شروع شد و الان به کجا رسیده است؟

کار اُپرا را از سال ۱۳۶۵ با نگارش اُپرای «سرداران بزرگ آذربایجان» و با الهام گرفتن از تاریخ سرداران نامی همچون ستارخان و باقرخان تا اسطوره‌های معاصر همچون شهید مهدی باکری و … که به صورت حماسی بودند، آغاز کردم. پس از آن در اواخر دهه هفتاد اُپرای حیدربابای استاد شهریار را که جزو فرهنگ عامیانه و پاستورال روستایی به شمارمی‌رفت، نوشتم.

درسال ۷۹ اولین مجموعه آثارم برای سنتور و ساز‌های سنتی به اسم پرنیان سگاه که شامل تصانیف و قطعات و فرم‌های موسیقی سنتی بود، چاپ و اتشار یافت و در سال ۸۰ نیز به عنوان کتاب سال موسیقی کشور انتخاب شد و با ارایه این آثارو چند اثر سمفونی دیگر در سال ۸۱ موفق به قبولی آزمون آهنگسازی از صدا و سیمای تهران شده و به عنوان آهنگساز و تنظیم کننده درآن سازمان مشغول به کار شدم.

همچنین در همان سال موفق به کسب پروانه تاسیس آموزشگاه موسیقی بتهوون شده و اولین استودیو ضبط موسیفی شمال غرب کشور به اسم عصر نوین و اولین پروانه تهیه و تولید و اجرای کنسرت‌های بزرگ داخل و خارج از کشور با همان نام که در رزومه آن کنسرت‌های اکثر خواننده‌های مطرح کشور و همچنین خارج از کشور به چشم می‌رسد و اولین موسسه چند منظوره شمال غرب به اسم عصر نوین را در سال هشتاد و یک تاسیس کردم. ازهمان سال‌ها به عنوان عضو خانه موسیقی تهران با آن مرکز در ارتباط بوده و به عنوان مدیر و رهبر همچنین آهنگساز گرو‌های موسیقی سکوت، پرنیان، بتهوون و شمس فعالیت داشتم و اجرا‌های متعددی در داخل و خارج از کشورانجام دادم.

در سال ۸۶ یکی از آثارم که به فرم اُپرت یا همون اُپرای کوچک به اسم «تاسوعا» که الهام گرفته شده از تاریخ و فرهنگ عاشورا بود، در بخش آهنگسازی موفق به کسب جوایز از وزارت ارشاد شد. برای دومین بار متوالی نیز از همین جشنواره این اثر در سال ۹۵ توانست به عنوان بهترین اثر در بخش آهنگسازی انتخاب شود. ازهمان سال‌ها کار تحقیق و پژوهش در موسیقی بالاخص (پداگوژی) روش تدریس نو برای آموزش موسیقی را کردم که حاصل آن کتاب «تبار شناسی موسیقی» نام گرفت. در سال ۹۰، سه ثبت مالکیت معنوی این کتاب از وزارت ارشاد مورد تایید قرار گرفت که چکیده‌ای از این اثر به صورت مقاله به چهار زبان در دانشگاه‌های موسیقی کشور ترکیه، آذربایجان، گرجستان و ارمنستان ارایه شده است.

** آثار آذری زبان هم دارید؟ درباره آثار مکتوبتان برایمان بگویید.

بله، مجموعه آثارم برای موسیقی آذری و ایرانی هر کدام در قالب پنجاه تصنیف نو برای پیانو و ساز‌های اینیسترومنتال در طی این سال‌ها نوشته و در حال چاپ کتاب و ضبط استودیوی هستم در دو مجموعه بسیاربزرگ برای پیانو تنظیم شده، به اسم «ترانه‌های سرزمین مادریم» در قالب چهار صد تصنیف و ترانه فولکلور موسیقی آذربایجانی و مجموعه دیگر باز در قالب چهار صد ترانه به اسم «ترانه‌های مام وطنیم» برای موسیقی ایرانی و ساز پیانو تنظیم یافته است که به صورت کتاب و لوح فشرده در آستانه چاپ است. مجموعه‌های دیگری نیز از جمله ریتم و هارمونی در اشعار ایرانی و آذربایجانی، متد زبان حرکات موزون حماسی، تحلیل موسیقی آواز سنتی که اگر خدا یاری کند تقدیم علاقمندان به این رشته‌ها در قالب کتاب و لوح فشرده خواهد شد.

** حال باز برگردیم به اُپرای هفت شهر عشق و فراز و نشیب‌های آن.. شنیدیم که قرار بوده تهران اجرا بشود به دلائلی ابتر مانده و حال در پراگ ضبط می‌شود.

ایده این اُپرا با تعریف هفت مرحله رسیدن به کمال، آگاهی و سیر در فنا و خود آیی درون، مدت زمان زیادی ذهنم را مشغول خودش کرده بود. مثل اُپرا‌های بزرگ کارمن یا فیدلو، اثر آهنگسازان بزرگ دنیا و برای نوشتن (رسیتاتیف) دیالوگ‌های متن و آریا‌ها وهمچنین اوورتور و کارناوال فاینال می‌بایست ایده و سوژه این اثر با متن همسویی پیدا می‌کرد که در نهایت خودم اُپرانامه اثر را که مثل فیلمنامه یک فیلم سینمایی بود با الهام گرفتن از هفت مرحله عشق عطار به صورت نو و معاصر شروع به نوشتن کردم و رسیتاتیف‌ها و دیالوگ‌های موزون متن را در قالب شعر از یکی از اساتید شعر به دو زبان فارسی و آذری کمک گرفتم و اُپرانامه به لحاظ تطبیق وزن عروضی شعری که بالغ بر یکصد قطعه شعر ده بیتی شد، در دو مجموعه جدا گانه فارسی و آذربایجانی آماده کردم.

یعنی اُپرا هم می‌توانست با اشعار جدید و نو فارسی و هم با اشعار تازه و نو آذری اجرا شود. علاوه بر موسیقی و رستاتیف‌های ساده و آکامپانیه کلاسیک غربی، رستاتیف‌های آوازی مربوط به موسیقی سنتی‌مان در اُپرا و همچنین از هنر حرکات موزون حماسی استفاده شده است.

حجم کار خیلی زیاد بود بیش از ۱۵۰۰ صفحه آماده شد، حتی زمانی که قرار شد در ارکستر تهران کار شود، بدلیل نبود بعضی از ساز‌ها و حتی سولیست و خوانندگان برخی از گروه کُر و همچنین ضعف ارکستر سمفونی پر و بالش چیده می‌شد و بیشتر نوازندگان توان اجرای آن را نداشتند؛ بنابراین پس از مدتی کار تهیه کنندگی این مجموعه از طرف آقای دکتر قریب مدیریت هتل‌های جهانگردی توسط خانم مهدیزاده با کارفرمایی نوای شرقی و ایران کنسرت به بنده پیشنهاد شد و قرارداد صرفا به اجرای اُپرا با ایشان به صورت کامل بسته شد.

ولی بعد از عقد قرار داد اثر، اُپرای بنده را به جهت ناتوانی در اجرای ارکستر و پرسناژ‌ها به سمت نمایش موزیکال با حضور لاکچری‌های تئاتری هدایت می‌کردند که در نهایت با مخالفت بنده بعد از چند اجرا جلوی کار گرفته شد. در این گیرو دار توسط دوست عزیزم و حسین شریفیان از نوازندگان ارکستر سمفونیک، حسن فراهانی و چند نوازنده دیگر ارکستر به من گفته شد این کار زیبا و عظیم حیف است که با این ارکستر ضعیف اجرا بشود و از من اجازه خواستند که به استاد رهبری پیشنهاد بدهند، بنده هم قبول کردم.

** نظر آقای رهبری درباره اجرای این اثر چه بود؟

آقای شریفی به من گفتند که اجازه دهید با آقای رهبری تماس بگیریم و ایشان هم نظری بدهند، پس از آن طی تماس تلفنی با ایشان چند بخش از پارتیتور اثر را از من خواستند تا نظرشان را اعلام کنند. بعد از چند روز مطالعه ، کار را طی یک ایمیل برای من تأیید کردند و خودشان هم صحه گذاشتند که ارکستر‌های ضعیف نمی‌توانند آن را اجرا کنند. استاد رهبری تبریک گفتند که کار بی نظیر است و تصمیمشان را برای ضبط ماندگار اثر با بامداد بیات که در پراگ است، اعلام کردند.

البته من خودم در شرایط کرونایی نتوانستم برای ضبط کار به پراگ بروم، قرار بر این شد که بخش‌هایی از کار به صورت آنلاین با ارکستر پراگ و بخش‌های دیگر که بیشتر کُر و سولیست‌ها هستند، در تهران ضبط و در نهایت کار میکس و مستر شود.

** علاوه بر این اُپرای دیگری هم در دست کار دارید؟

آخرین اُپرایی که نوشتم و الان در دستم است، به اسم طاعون الهام گرفته از پوئمای ملامحمد فضولی اثر بختیار وهاب زاده ادیب آذربایجانی است که البته خود این شاعر و عارف با شیوع طاعون از دنیا رفت. شاید این اثر مشابه به حال این روز‌های کرونایی ما باشد که متاسفانه خیلی از همنوع‌هایمان عزیزانشان را به دلیل این بلا از دست دادند و همچنین من مادرم را…

** خدا رحمتشان کند و به شما عمر با عزت بدهد. نکته پایانی؟

نزدیک به یک سال است که تلاش برای آماده سازی بزرگترین استودیوی ضبط موسیقی دائمی ام را دارم ، همزمان با بیست و پنج سالگی استودیو در شمال غرب کشور، این کار را هم دست گرفتم. این استودیو هم با هنر تلفیق معماری چوب و آکوستیک (که بالغ بر یک میلیون قطعه چوب ظریف در آماده سازی‌ایش کار شده)، طراحی، اجرا و آماده بهره برداری شده است.

منبع: آنا[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]