- پایگاه خبری آذرقلم - https://azargalam.ir -

حوادث:

آذرقلم: مرد تبریزی، زن جوانش را به دلیل عدم رضایت از نحوه آشپزی او و استفاده زیاد از رب گوجه فرنگی با اسلحه به قتل رسانده و با صحنه سازی سعی کرده بود قتل را خودکشی جلوه دهد.
به گزارش آذرقلم، مجتبی جمال، بازپرس جنایی تبریز، اینبار از معمای قتلی خبر می‌دهد که در آن مردی زن جوانش را به دلیل عدم رضایت از نحوه آشپزی او با اسلحه به قتل رسانده و با صحنه سازی سعی کرده بود قتل را خودکشی جلوه دهد.
او می‌گوید: هنوز هوا کاملاً تاریک نشده بود که گزارش مرگ مشکوک و دلخراش زنی جوان در یکی از مناطق اطراف تبریز گزارش شد. به دنبال این گزارش سریع به همراه تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی تبریز به محل حادثه رفتیم تا پی به علت مرگ مشکوک این زن جوان ببریم. وقتی به محل جنایت رسیدیم با پیکر بی جان زن جوان مواجه شدیم که غرق در خون خود بر روی زمین افتاده بود و به گفته همسرش، وی در اقدامی هولناک، خودکشی کرده و برای همیشه به زندگی اش پایان داده است. اما با توجه به صحنه جرم، گفته‌های شوهر را باور نکرده و دستور دستگیری او را به عنوان تنها مظنون پرونده به کارآگاهان صادر کردیم.
او ادامه می‌دهد: بعد از دستگیری مشخص می‌شود متهم اصلی همان شوهر جوان است و او برای گمراه کردن بازپرس، بعد از قتل زنش با اسلحه شاتگان طوری صحنه سازی کرده که انگار زن جوان خودکشی کرده است.
گزارش آذرقلم حاکی است، علت این اقدام هولناک مرد جوان، عدم رضایت او از نحوه آشپزی و استفاده زیاد از رب گوجه فرنگی در تهیه انواع غذاها از جمله املت بوده است. این زوج جوان دارای یک فرزند دختر ۵ ساله هستند.

Posted By مدیر سایت On In اخبار,اخبار اصلی,حوادث | No Comments

آذرقلم: مردی که در میدان آذربایجان تبریز سر پسر جوانی را از تنش جدا کرده و بعد از گریختن به ترکیه با دستور بازپرس مجتبی جمالی دستگیر و به کشور استرداد داده شده بود، در شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی پشت میز محاکمه رفت و حکم قصاص خود را از قضات دادگاه دریافت کرد.
به گزارش آذرقلم، هنوز چند روزی از نخستین روز شهریورماه سپری نشده بود که تابستان رخت بربسته و پاییز خیلی زودتر به تبریز رسید. برگ‌های سبز درختان در پارک میدان تبریز زرد شده و سراسیمه منتظر اتفاقی برای سقوط از درختان بودند که مرد جوانی با قداره‌ای بلند وارد پارک شد.
همان لحظه خورشید تصمیم گرفت تا پشت ابر مانده و شاهد اتفاقاتی که هر لحظه امکان وقوع آن وجود داشت، نباشد. ناگهان فریادهای مردی سکوت شهر را شکست. گویا آن مرد قداره به دست کار خود را کرده بود تا وقتی برگ‌های زرد درختان به سمت زمین سقوط می‌کنند، سرخ شده و رنگ خون را به خود بگیرند.
مردم به سرعت به سمت صدای خاموش شده، حرکت کردند که با بدن بی‌جان مرد جوانی روبه‌رو شدند. بدنی که قسمت‌هایی از آن بعد از ضربات متعدد قداره آن مرد، جدا شده بود.
صدای این جنایت در عصر آن روز باعث شد تا به سرعت، مجتبی جمالی، بازپرس ویژه قتل تبریز همراه تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی و بازپرس ویژه قتل تبریز برای بررسی موضوع این جنایت خونین حضور پیدا کنند.
تحقیقات نخست کارآگاهان با شناسایی هویت جسد آغاز شد و سپس برای گام‌های بعدی تحقیق از خانواده مرد جوان در دستور کار قرار گرفت.
وقتی کارآگاهان به خانه مرد جوان رفتند و خبر مرگ فرزند را به مادر پیر پسر دادند، پیرزن گریه‌کنان اظهار می‌کند: “این جنایت تقصیر دامادم بوده و حتی با ما نیز تماس گرفته و تهدید کرده است که بزودی ما را نیز خواهد کشت.”

فرار قاتل جنایت پارک میدان تبریز به ترکیه
پلیس بعد از تهدیدها و قتل وحشیانه مرد جوان در پارک با حضور در پاتوق‌ها و مخفیگاه‌هایی که احتمال حضور قاتل در آن وجود داشت، سعی در دستگیر کردن او داشت اما متأسفانه قاتل وحشی پارک میدان تبریز هیچ رد و نشانی از خود برجای نگذاشته بود.
همین مسأله نیز ترس مضاعفی برای خانواده مرد جوان به‌دنبال داشت و هر شب پیرزن و پیرمرد از ترس قاتل بی‌رحم پلک روی هم نمی‌گذاشتند تا اینکه بالاخره روز ۵ فروردین ماه متهم درحالی که به کشور ترکیه گریخته بود با دستور بازپرس جمالی دستگیر و به داخل کشور استرداد داده شد.
در نهایت خورشید از پشت ابرها بیرون آمده و طبق تحقیقاتی که پلیس انجام داد مشخص شد، آن قاتل چند ماه قبل از اینکه بخواهد برادر زن خود را به قتل برساند به‌دلیل اختلاف خانوادگی از همسرش جدا شده و همین مسأله باعث شده است با سناریویی از پیش تعیین شده برادر زنش را به‌ طرز فجیعی به قتل برساند.
بازپرس جمالی دستور داد متهم پس از تحقیقات به زندان تبریز منتقل شود تا پس از صدور کیفرخواست، پرونده برای صدور حکم نهایی به دادگاه ارجاع شود.

صدور حکم قصاص
نهایتا پرونده به شعبه اول دادگاه کیفری یک استان ارسال و جلسه محاکمه داماد جوان در شعبه مذکور برگزار می شود؛ در ابتدای جلسه رییس دادگاه از اولیای دم مقتول می خواهد تا شکایت خود را به دادگاه ارایه دهند که همگی آنان قصاص را از دادگاه خواستار می شوند.
قضات دادگاه نیز بعد از شنیدن دفاعیات متهم و درخواست قصاص از سوی اولیای دم مقتول و نیز کیفرخواست صادره از شعبه 6 دادسرای عمومی و انقلاب تبریز، رای به قصاص نفس متهم صادر می کنند.

گفت‌وگو با پدر مقتول
پدر قربانی جنایت درباره روز جنایت می‌گوید: چند ماه از طلاق دخترم گذشته بود که یک شب تلفن خانه زنگ خورد. قبل از پاسخ دادن به خاطر اینکه معمولاً آن ساعت کسی به ما زنگ نمی‌زد. نگاهی به ساعت خانه کردم. حدود ۱۰ شب بود و بدون اینکه سلامی بدهد ناگهان به من گفت که پسرت را کشتم و حالا می‌توانی جنازه او را از میدان آذربایجان با خود ببری!
پیرمرد ادامه می‌دهد: داماد سابقم که حالا قاتل پسرم نیز شده است، قبل از طلاق خیلی دخترم را اذیت می‌کرد. حتی به همین دلیل مهریه دخترم را بخشیدیم تا اینگونه طلاقش را قطعی کنیم. حتی او تمام جهیزیه دخترم را که خودم داده بودم، فروخت و برای ما نفرستاد.
پدر مرد جوان به قتل رسیده در ادامه در پاسخ به این سؤال که نخستین بار قاتل کی شما را تهدید کرد، می‌گوید: روز آخری که برای طلاق در محضر حاضر شدیم، داماد سابقم، پسرم را تهدید به قتل کرد.
آنجا ما او را باور نکردیم و فکر می‌کردیم که شوخی می‌کند اما متأسفانه شوخی نبود و به قیمت از دست رفتن جگرگوشه‌ام تمام شد.
اما خدا رو شکر در نهایت 5 فروردین ماه امسال پلیس آگاهی موفق به دستگیری این جانی شد.
فاطمه قلی پور گنجه لو/ رکنا

صدور حکم 3 بار قصاص برای قاتل:

Posted By مدیر سایت On In اخبار,اخبار اصلی | No Comments

آذرقلم: داماد تبریزی که در هشتم اردیبهشت ماه سال جاری سه تن از اعضای خانواده همسرش، از جمله برادرزن 6 ساله خود را با ضربات متعدد چاقو به قتل رسانده بود، در شعبه سوم دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی به 3 بار قصاص نفس محکوم شد.

به گزارش آذرقلم، 8 اردیبهشت ماه سال جاری بود که گزارش قمه کشی و قتل در یکی از کوچه های تبریز به پلیس 110 گزارش شد؛ به دنبال این گزارش مجتبی جمالی، بازپرس ویژه قتل تبریز به همراه تیمی از کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی این شهر و همچنین ماموران کلانتری 21 به منزل مورد نظر عزیمت نمودند تا ضمن بررسی ابعاد مختلف حادثه، رمز و راز این جنایت هولناک را نیز کشف نمایند.

اما بازپرس وقتی به محل جنایت می رسد با در قفل شده منزل مواجه می شود؛ آنان بعد از شکستن قفل وارد منزل شده و با فرد مسنی مواجه می شوند که می گوید: پسرم اقدام به قتل پدرزن و مادرزن و برادر زن خود نموده است.

بعد از اظهارات پدر متهم، پلیس با سه جسد خونین در منزل مواجه می شود که متعلق به یک زن و مرد و نیز یک پسربچه شش ساله بوده است؛ بنابراین بازپرس پرونده سریع دستور دستگیری متهم، داماد 42 ساله را به کارآگاهان صادر و آنان نیز بلافاصله اقدام به دستگیری داماد می نمایند.

داماد در همان بازجویی های اولیه لب به اعتراف اعضای خانواده همسرش می گشاید و می گوید: صبح همسرم به مادرش زنگ زد و گفت که من دیوانه شده ام و او را کتک می زنم؛ بلااخره حدود ساعت 2 بود که صدای آیفون را شنیدم، در منزل قفل بود رفتم در را باز کردم، دیدم پدرزن و مادرزن و برادرزنم پشت در هستند؛ شروع کردیم صحبت کردن، پدرزنم بچه را از دست من گرفت و گفت ما می رویم! من گفتم که شما حق ندارید بچه را ببرید اما می توانید دخترتان را ببرید؛ که وی خواست با دسته جارو برقی مرا بزند، ولی نزد و رو به من گفت: تو نمی توانی کاری کنی و بزنی، که من رفتم داخل آشپزخانه و چاقو را برداشتم؛ او را زدم نمی دانم چند تا زدم وقتی مادرزنم بچه را برداشت و فرار کرد مجال ندادم و ایشان را هم زدم و برادرزنم را هم از پشت زدم.”

با اظهارات متهم، پرونده برای صدور رای نهایی از شعبه 6 دادسرای عمومی و انقلاب تبریز به شعبه سوم دادگاه کیفری یک استان ارجاع و در مورخه 29 آبان ماه سال جاری جلسه رسیدگی به اتهام مرد 42 ساله در شعبه مذکور برگزار شد.

در همان ابتدای جلسه تمام اولیای دم مقتولان درخواست قصاص را از دادگاه خواستار شدند که با توجه به اظهارات متهم در جلسه دادگاه و نیز در مراحل بازجویی و…، قضات دادگاه مذکور متهم را به سه بار قصاص نفس از طریق آویختن به چوبه دار در محوطه زندان مرکزی محکوم نمودند که البته طبق رای دادگاه اجرای قصاص نفس از حیث قتل عمدی مادرزن متهم، منوط به پرداخت نصف دیه کامل در حق مرتکب از سوی اولیاء دم خواهد بود.

 

جزئیات روز حادثه

برادر مقتول نیز با اشاره به جزئیات این حادثه دلخراش گفت: دامادمان پسرعموی پدرم بود و از مدت ها قبل خواستگار خواهرم؛ اما به دلیل اینکه از قبل بر سر ارث و میراث پدری با آن خانواده دچار اختلاف بودیم پدرم راضی به این ازدواج نمی شد، ولی چون وضع مالی پسر خوب بود مادرم با این ازدواج موافقت نمود و پدرم را نیز راضی به این ازدواج کرد؛ بالاخره دو سال قبل بود که آن ها باهم ازدواج کردند و رفتند سر خانه و زندگی خودشان.

دامادمان از هر لحاظ هوای خواهرم را داشت؛ حتی ماه عسل رفتند ترکیه و نیز انواع و اقسام سرویس طلا را برای خواهرم خرید؛ خلاصه زندگی یشان بسیار خوب بود. تا اینکه صبح روز حادثه که جمعه، هشتم اردیبهشت ماه سال جاری بود و پدر و مادرم رفته بودند باغ؛ خواهرم با آنان تماس می گیرد و درخواست کمک می نماید و می گوید: همسرم بر سر ارث و میراث با من دعوا می کند و قصد کتک زدن مرا دارد، خودتان را برسانید، به دادم برسید.

تا آنان از باغ به تبریز بیایند اندکی طول می کشد و حوالی ظهر به خانه خواهرم می رسند و باهم درگیر می شوند؛ دامادمان با پنج ضربه چاقو پدرم، با چهار ضربه چاقو مادرم و با سه ضربه چاقو برادر هفت ساله ام را به قتل می رساند.

نگارنده: فاطمه قلی پور گنجه لو/ رکنا

قتل فجیع پسر با کلنگ پدر: جنایتی هولناک در تبریز

Posted By admin On In اخبار اصلی,جامعه,حوادث | No Comments

آذرقلم: صبح 30 آبان ماه، پدر تبریزی پسر 30 ساله خود را که هنوز از خواب بیدار نشده بود، ابتدا با ضربه کلنگ به سرش زخمی و سپس وی را خفه کرده و به قتل می رساند.
به گزارش آذرقلم، عقربه ها ساعت هفت صبح را نشان می دادند که تلفن مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰ تبریز به صدا در آمد و خبر فوت جوانی در اثر سقوط از ارتفاع گزارش شد.
با اعلام این خبر به مرکز فوریت های پلیسی ۱۱۰، بلافاصله بازپرس ویژه قتل تبریز به همراه تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی به محل حادثه عزیمت می نمایند تا ضمن بررسی صحنه حادثه، علت فوت را نیز مشخص نمایند‌.
اما در همان ابتدا بازپرس و کارآگاهان پی به جنایی بودن موضوع می برند و در این راستا پدر این جوان را دستگیر می نمایند.
یکی از همسایه یگان در گفتگویی در مورد جزئیات این حادثه دلخراش گفت: صبح زود بود و هنوز هوا به طور کامل روشن نشده بود که به یکباره جوانی از بلندی به پایین افتاد که موضوع را سریع به پلیس اطلاع دادیم.
وی افزود: در وهله اول تصور کردیم این جوان خودکشی کرده است، اما پلیس اعلام کرد موضوع قتل است و پدر وی را به عنوان متهم دستگیر کردند.
پیگیری های خبرنگار از پلیس حکایت از آن داشت این پدر در همان ابتدا به قتل فرزند ۳۰ ساله خود با ضربه کلنگ و به دنبال آن خفه کردن با دستمال اعتراف کرده و انگیزه خود از قتل را اعتیاد فرزندش و به ستوه آمدن خانواده و… از دست وی عنوان کرده است.

قتل دختر جوان به دست پدر سنگدل در تبریز

Posted By admin On In اخبار اصلی,جامعه,حوادث | No Comments

آذرقلم: پدر تبریزی بعد از بگو مگو با دختر جوانش، وی را به قتل رساند و جسد وی را در حمام خانه اش مثله کرد.
به گزارش آذرقلم، رسیدگی به این پرونده از زمانی آغاز شد که پسری جوان به دنبال گم شدن خواهرش به اداره پلیس آگاهی تبریز مراجعه می کند و از کارآگاهان برای پیدا شدن خواهر گم شده اش یاری می طلبد.
مهدی وقتی مقابل کارآگاهان می نشیند این گونه پلیس را در جریان گم شدن دختر جوان قرار می دهد: به واسطه شغلم به شهرهای دیگر سفر می کنم و معمولا 3 روز طول می کشد تا به خانه برگردم؛ اینبار وقتی رفتم مهسا، خواهرم در منزل بود اما وقتی برگشتم خبری از وی نبود از پدرم سراغش را گرفتم اما جواب های متناقضی داد.
پسر جوان ادامه داد: 7 ماه قبل مادرم فوت کرد و از زمان فوت مادرم، ارتباط مهسا با پدرم شکرآب شد چرا که مهسا پدرم را باعث و بانی فوت مادرم می دانست و معتقد بود مادرم از دست اذیت های پدرم دق کرد و مرد. اختلاف آنان به حدی بود که مهسا از پدرم خواست یکی از 4 واحد آپارتمان خود را در اختیارش قرار دهد و وی جداگانه و تنها زندگی نماید که پدرم به شدت با این کارش مخالفت می کرد.
حال نمی دانم خواهرم کجاست و چه بلایی سرش آمده که چند روزی خبری از وی نیست.

تکرار قتل بابک خرمدین در تبریز / پدر غیرتی مهسا را فجیعانه کشت + جزییات

قتل فجیع دختر گمشده
با اظهارات این مرد جوان کارآگاهان به دستور بازپرس پرونده سریع تحقیقات وسیع خود را برای پیدا شدن مهسا آغاز کرده و در قدم اول سراغ پدر مهسا رفته و وی را دستگیر کردند.
اما مرد میانسال وقتی به مقر پلیس آگاهی انتقال داده شد در همان ابتدا لب به اعتراف قتل دخترش گشود و گفت: چهار واحد آپارتمان دارم و از وقتی همسرم فوت کرد، مهسا مدام از من می خواست یکی از آن ها را در اختیار وی قرار دهم تا زندگی جداگانه و مجردی داشته باشد اما من به شدت مخالفت می کردم، چرا که چه معنی دارد یک دختر جوان و 30 ساله به دور از خانواده اش و به تنهایی زندگی کند.
اما مهسا وقتی با مخالفت های من روبرو شد، برای حرص دادن من دست روی نقطه ضعفم گذاشت، غیرت مردانه ام. وی مدام ساعت 11 یا 12 شب آرایش غلیظی می کرد و از خانه بیرون می زد. روز حادثه نیز ساعت 12:30 شب بود و باز مهسا طبق معمول با آرایش غلیظ می خواست از خانه بیرون بزند که جلوی وی را گرفتم تا مانع رفتنش شوم؛ اما مهسا می گفت تو باعث مرگ مادرم شدی و اختیار من هم دست خودم است.
مهسا مقاومت کرد و اصرار به رفتن داشت تا اینکه این بگومگوی لفظی به درگیری فیزیکی کشید؛ چون وقتی دیدم مهسا به حرف های من توجهی نمی کند عصبانی شدم و خواستم با توسل به زور جلوی وی را بگیرم. دستم را سمت دهانش بردم و راه نفسش را سد کردم؛ او دست و پا می زد تا راهی برای تنفس پیدا نماید و خودش را نجات دهد؛ اما من آنقدر عصبانی بودم که توجهی به وی نکردم و دستم را تا زمانی که نفسش قطع شود روی دهانش نگه داشتم. وقتی دیدم رنگش سیاه و نفسش قطع شد دستم را کشیدم.
وی را به حمام برده و جسدش را مثله کرده و در 5 کیسه زباله ریختم. اما برای انتقال جسد به بیرون از خانه به کمک نیاز داشتم. از چند مدتی قبل با فردی به نام محمد آشنا شده و خودم را مامور با نفوذ و بلند پایه در یکی از دستگاه های دولتی عنوان کرده بودم.
آن شب به کمک محمد احتیاج داشتم، سریع با وی تماس گرفته و گفتم موضوع فوق سری پیش آمده و باید پنج کیسه به طور کاملا سری به بیرون از شهر منتقل شود؛ محمد هم حرف هایم را باور کرد و سریع خود را رساند، با کمک وی توانستم جسد را به بیرون از شهر منتقل و در یکی از مناطق اطراف تبریز دفن کنم .
با اعتراف این مرد، پرونده با صدور کیفرخواست به دادگاه کیفری 2 تبریز منتقل و رای آن نیز صادر شد.
فاطمه قلی پور گنجه لو/ رکنا

قتل خانوادگی در یک نزاع زن و شوهری در تبریز

Posted By admin On In اخبار اصلی,جامعه,حوادث | No Comments

آذرقلم: رئیس پلیس آگاهی استان آذربایجان‌شرقی قتل خانوادگی در یک نزاع زن و شوهری در تبریز خبر داد.
به گزارش آذرقلم، یدالله جهان آرا در تشریح جزئیات این خبر اظهار داشت: در پی وقوع یک مورد درگیری خانوادگی در یکی از محلات تبریز ماموران کلانتری ۱۲ تبریز فوراً به محل اعزام شدند.
وی ادامه داد:ماموران پس از حضور درمحل مشاهده می‌کنند که یک نفر آقا با همسرش در منزل یکی از بستگان خود بعلت اختلافات خانوادگی باهم درگیر و با چاقو همدیگر را به قتل رسانده اند.
این مقام انتظامی گفت؛ ماموران پس از بررسی موضوع فورا” با هماهنگی مقام قضایی و پزشکی قانونی پرونده را جهت تحقیقات تخصصی و تکمیلی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی استان قراردادند.

قاتل جوان تبریزی در زندان اعدام شد/ جنایتی خونین در سیاهی شب

Posted By admin On In اخبار اصلی,جامعه,حوادث | No Comments

آذرقلم: مردی که در مردادماه سال 1398 در یکی از خیابان های تبریز با استفاده از قمه موجب قتل پسری جوان شده بود، هفته گذشته در زندان مرکزی تبریز به دار مجازات آویخته شد.
به گزارش آذرقلم، 16 مرداد ماه سال 1398 بود که یکی از خیابان های تبریز غرق در خون می شود؛ غرق در خون چندین مرد! شب بود و بنا به سیاهی شب قدرت دید کم. اما با وجود سیاهی شب، مردم و رهگذرانی که از خیابان گذر می کردند، صدای شلیک گلوله ها را می شنیدند و نیز به وضوح برق شمشیرها را می دیدند که در هوا می چرخد و بر سر و روی یکی فرود می آید. هیچ رهگذری از ترس و وحشت جرات نزدیک شدن به این درگیری را نداشت؛ درگیری که در آن نزدیک 15 تن شرکت داشتند. مردم گرداگرد این درگیری جمع شده و تنها نظاره گر بودند؛ اما یکی از رهگذران از صحنه درگیری فیلم برداری می کند که این فیلم در روند کمک شایانی به پلیس می کند.
مردم با پلیس 110 تماس می گیرند و آنان سریع خود را محل حادثه می رسانند اما وقتی پلیس سر می رسد تنها 2 تن از عوامل درگیری به نام های نادر و سعید در محل حضور داشتند که به شدت مجروح شده بودند و خون از سر و بدنشان فواره می کرد و بقیه افراد حاضر در درگیری که برخی از آنان نیز مجروح شده بودند، از صحنه جرم متواری می شوند و یکی از این مجروحان فوت می کند.
نادر و سعید بعد از بستری در بیمارستان و اقدامات درمانی به مقر پلیس آگاهی منتقل و این گونه پلیس را در جریان آنچه گذشته بود قرار می دهند:
ساعت 23 برای صرف شام می رفتیم، اما وقتی خودروی خود را مقابل رستوران پارک کردیم و پیاده شدیم، چند خودرو ناشناس در محل توقف کرده و تعداد زیادی ناشناس پیاده شده و به سمت ما حمله ور شدند. آنان ابتدا اقدام به شلیک تیر هوایی کردند و سپس با قمه و چوب به جان ما افتادند و اول مرا مورد ضرب و شتم قرار دادند و سپس به جان دوستم افتادند و او را زخمی کردند؛ او بعد از زخمی شدن، کنار ماشین خود نشسته و به لاستیک ماشین تکیه داده بود، اما مردی به نام اکبر دوباره به سمت وی حمله ور شده و چاقو را وارد شکمش کرد و سپس پا به فرار گذاشت. ما هیچ شناخت قبلی از این افراد نداشتیم.

قاتل جوان تبریزی در زندان اعدام شد / جنایتی خونین در سیاهی شب
دستگیری تمام افراد حاضر در درگیری
بررسی های پلیسی خلاف این ادعا را ثابت کرد و مشخص شد طرفین درگیری باهم در ارتباط بودند و حتی یکی از افراد حاضر در درگیری به نام اکبر اقدام به تهدید مقتول کرده بود.
همچنین پلیس با استفاده از فیلم ضبط شده توسط تلفن همراه یکی از رهگذران، موفق به شناسایی تمام افراد حاضر در نزاع می شود و بالاخره ظرف مدت 4 ماه بعد از وقوع درگیری، تمامی آنان را دستگیر می کند.
اکبر متهم ردیف اول پرونده وقتی مقابل کارآگاهان نشست علت درگیری و نزاع دسته جمعی را برای پلیس روشن می کند و می گوید: روز حادثه برای انجام امور اداری از خانه خارج شدم و در راه با نادر و سعید درگیری لفظی پیدا کردم ولی دوستم مانع این درگیری شد و در نهایت آنان محل را ترک کردند؛ اما برادرم دوباره نزد نادر و سعید رفته و باهم درگیر شده که در این درگیری نادر برادرم را مجروح می کند و وی جهت درمان به بیمارستان انتقال داده می شود.
وقتی من این خبر را شنیدم سریع خودم را به بیمارستان نزد برادرم رساندم و بعد از ترخیص از بیمارستان، در راه بازگشت به منزل دوباره با نادر و سعید روبه رو شدیم که هر دو شمشیر به دست داشتند. ما هم خودرو را متوقف و از داخل خودرو قمه برداشته که در این حین صدای تیراندازی شنیدم اما متوجه نشدم که چه کسی شلیک کرد.
ابتدا سراغ سعید رفتم اما او قمه را داخل ماشین انداخت و گفت: من دعوا ندارم که بعد سراغ نادر رفتم و با قمه به سر و روی وی زدم و خودرو آنان را پنجر کردم که در این حین دیدم مامورین می آیند، من هم از صحنه گریختم. ولی من هرگز به شکم وی چاقو نزدم!
صدور حکم قصاص
با اظهارات متهم، پرونده با صدور کیفرخواست از شعبه ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب تبریز به شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی ارسال شد و در هفتمین ماه از سال 1399 جلسه رسیدگی به پرودنده این متهمان در دادگاه مذکور برگزار شد.
قضات دادگاه با توجه درخواست قصاص از سوی اولیای دم مقتول و کیفرخواست صادره از سوی شعبه ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب تبریز و نیز با توجه به محتویات پرونده، اکبر، متهم ردیف اول را از حیث اتهام قتل به قصاص نفس و از حیث اتهام شرکت در نزاع به تحمل 2 سال حبس تعزیری و… محکوم کردند و نیز برای متهمان ردیف های 2 تا 13 پرونده احکام متناسب با اتهاماتشان را صادر کردند.
گزارش آذرقلم حاکی است، حکم اکبر هفته گذشته در زندان مرکزی تبریز به اجرا درآمد و پسر جوان به دار مجازات آویخته شد.
خبرنگار: فاطمه قلی پور گنجه لو/ رکنا

قتل دردناک پدر به خاطر ازدواج با زن مطلقه/ جوان تبریزی تسلیم هوس شد

Posted By admin On In اخبار اصلی,حوادث | No Comments

[vc_row][vc_column][vc_column_text]آذرقلم: پسری 31 ساله که به دلیل اختلاف با پدر خود بر سر ازدواجش، وی را به ضرب گلوله به قتل رسانده بود، در شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی به قصاص محکوم شد.
به گزارش آذرقلم، سیزدهمین روز از بهمن ماه سال 1400 بود که گزارش قتل وحشتناک مرد 65 ساله ای در ایستگاه اتوبوس در وسط شهر به پلیس 110 گزارش شد؛ مردی که غرق در خون خود مقابل ایستگاه اتوبوس روی زمین افتاده و موجب وحشت رهگذران و نیز مردمی که قصد سفر با اتوبوس شهری را داشتند شده بود. به دنبال این گزارش ماموران کلانتری 17 تبریز به همراه تیمی از کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی استان و بازپرس ویژه قتل این شهر به محل حادثه اعزام شدند تا ضمن بررسی صحنه جرم، رمز و راز این جنایت هولناک در وسط خیابان را کشف نمایند.
اولین موردی که مشخص شد این بود که این مرد میانسال به ضرب گلوله به قتل رسیده است؛ اما این گلوله به دست چه کسی شلیک شده است، موضوعی بود که ذهن کارآگاهان و نیز بازپرس پرونده را به خود مشغول کرد.
بنابراین آنان تحقیقات وسیع و میدانی خود را برای یافتن جواب سوال های مبهمی که در ذهن خود داشتند شروع کردند و با سرنخ هایی که به دست آوردند به پسر مقتول که محمد نام دارد مشکوک شدند و به سراغش رفتند.
همسر محمد رو به پلیس گفت: همان روز حادثه محمد با پدر خود در ایستگاه اتوبوس قرار ملاقات داشت؛ اما وی سر قرار نرفت چرا که ساعاتی قبل از قرار با پدر خود تماس می گیرد و چون پدرش جواب نمی دهد سر قرار هم نمی رود.
محمد هم در ابتدا منکر هرگونه اطلاعی از پدر خود می شود و همان گفته های همسرش را تکرار می کند؛ اما وقتی خود را در مقابل ادله ارائه شده از سوی بازپرس پرونده دید به قرار ملاقات خود با پدرش در ایستگاه اتوبوس اقرار کرد و به کارآگاهان گفت: مدتی قبل با زنی 34 ساله که 3 سال از من بزرگ تر بود و از همسر سابق خود جداش شده و دو فرزند نیز داشت، آشنا شدم؛ اما چون من پسر مجرد و وی زنی طلاق گرفته بود خانواده ام به خصوص پدرم با ازدواجمان به شدت مخالفت کردند و از هر راهی که ممکن بود سعی در منصرف کردن من داشتند؛ اما من در تصمیم خود مصمم بودم و با وی ازدواج کردم.
بعد از ازدواجمان، پدرم همچنان دست بردار نبود و اصرار به طلاق داشت؛ اما من به هیچ وجه راضی به طلاق دادن همسرم نبودم. این بود که اختلاف میان من و پدرم شروع شد و همین اصرارهای پدرم نیز موجب شد تا همسرم از وی کینه به دل بگیرد!

رد پای نفر سوم
محمد ادامه می دهد: در این میان با مردی به نام حسن آشنا شدم که خود را فردی بسیار با نفوذ در دستگاه های نظامی عنوان کرده بود. وی همیشه اسلحه و سایر تجهیزات نظامی را نیز به همراه داشت و باور کرده بودم که واقعا شخصی منتسب به دستگاه های نظامی است.
روزی که حسن در خانه ام مهمان بود با همراهی وی نقشه قتل پدرم را کشیدیم؛ چرا که هم از وی کینه به دل گرفته بودم و هم دلم می خواست هرچه سریعتر به ارث و میراث پدرم دست پیدا کنم. حسن نیز در قبال دریافت سهمی از حق الارثم قول داد که از نفوذش در دستگاه های مربوطه استفاده کند و قضیه قتل را به خوبی و خوشی فیصله دهد طوری که کوچک ترین مشکلی برای من و خودش به وجود نیاید.

جزئیات روز حادثه
متهم می افزاید: در این میان چندین بار حسن دم گوشم زمزمه می کرد که تو کارت را انجام بده و پدرت را بکش؛ بقیه ماجرا را نیز به من بسپار. مطمئن باش به هیچ وجه اجازه نمی دهم حتی اسمی از تو در این قتل به میان بیاید. من هم با ترغیب های حسن، چندین بار با پدرم قرار ملاقات گذاشتم تا وی را به قتل برسانم، اما نمی دانم حسی که در دل به پدرم داشتم مانع از انجام این کار میشد، حسی که شاید نام آن را مهر پدر و پسری گذاشت.
ولی حسن مدام در گوشم زمزمه می کرد و مرا ترغیب به قتل پدرم می کرد. تا اینکه روز حادثه با نقشه از قبل طراحی شده با پدرم در ایستگاه اتوبوس قرار ملاقات گذاشتم و وی را سر قرار کشاندم. حسن نیز اسلحه خود را برداشت و به اتفاق هم و با خودروی شخصی به محل حادثه رفتیم و آن حادثه ناگوار اتفاق افتاد. اما من پدرم را نکشتم، بلکه حسن قاتل اصلی پدرم است و وی با استفاده از اسلحه ای که به دست داشت گلوله ای به سر پدرم شلیک و وی را به قتل رساند.
با اظهارات حسن، کارآگاهان به دستور بازپرس پرونده، سراغ فردی که خود را مامور دولت معرفی کرده بود رفتند و وی را نیز دستگیر کردند.
اما حسن نیز منکر هرگونه قتل شد و گفت: درست است که در روز حادثه من محمد را همراهی کردم و در صحنه جنایت حاضر شدم، ولی در قتل پدر وی هیچ نقشی ندارم. قبول دارم که اسلحه متعلق به من بوده است اما کسی که شلیک را انجام داده، محمد است و من در زمان قتل در داخل ماشین منتظر ماندم.
با اظهارات ضد و نقیض این دو متهم پرونده، بازپرس ویژه قتل تبریز با همراهی کارآگاهان ضمن بررسی دقیق صحنه جنایت، با استفاده از شگردهای خاص کشف جرایم، موفق به حل کامل پرونده شده و قاتل اصلی را شناسایی کردند؛ همان پسر مقتول، محمد.
محمد وقتی در برابر ادله ارایه شده قرار گرفت لب به اعتراف گشود و گفت: روز حادثه حسن در ماشین منتظر ماند، من هم اسلحه وی را برداشته، از خودرو پیاده شده، به سمت پدرم رفته و یک گلوله به سرش زدم؛ وقتی دیدم نقش بر زمین شد؛ فورا سوار بر خودرو محل حادثه را ترک کردیم اما الان از کرده خود بسیار پشیمان هستم. ای کاش زمان به عقب برمی گشت و من این عمل زشت را در حق پدرم مرتکب نمی شدم.
این گزارش حاکی است پرونده این متهمان با صدورکیفر خواست از شعبه ویژه قتل دادسرای عمومی و انقلاب تبریز به شعبه اول دادگاه کیفری یک آذربایجان شرقی ارسال شد و قضات دادگاه با توجه به مستندات پرونده و نیز درخواست قصاص از سوی اولیای دم مقتول و نیز کیفرخواست صادره از دادسرا، محمد، متهم ردیف اول را به قصاص نفس از طریق آویختن به چوبه دار در زندان مرکزی تبریز، حسن متهم ردیف دوم را که فردی سابقه دار در امر کلاهبرداری، فریب مردم و… است، به جهت جعل عنوان دولتی، نیز به همراه داشتن سلاح گرم و مشارکت در قتل عمدی مقتول، به تحمل 21 سال حبس محکوم کردند.
این احکام در دیوان عالی کشور نیز مهر تایید خورده است و حال محمد در زندان مرکزی تبریز منتظر اجرای حکم قصاص می باشد.

منبع: رکنا[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

داماد قاتل در بیمارستان روانی تبریز بستری شد/ قتل پدرزن، مادرزن و برادرزن 7 ساله

Posted By admin On In اخبار اصلی,جامعه,حوادث | No Comments

[vc_row][vc_column][vc_column_text]آذرقلم: داماد عصبانی که در اقدامی هولناک اردیبهشت ماه امسال پدر زن، مادرزن و برادرزن 7 ساله اش را در تبریز کشت هم اکنون در بیمارستان رازی بستری شده است.
به گزارش آذرقلم، پدر این داماد ۴۰ ساله با اشاره به علت این حادثه دلخراش به رکنا گفت: ۸۰ سال سن دارم و پسرم سعید ( متهم به قتل) تنها کمک دست من و مادر پیرش بود؛ تمام مشکلات زندگی مان با سعید بود. به خاطر شرایط من و مادر بیمارش، ترکمان نکرد و نزد ما زندگی می کرد.
اما از نوجوانی و از سن مدرسه بیمار بود، بیمار روحی . بیماری اش به حدی بود که سعید نتوانست ادامه تحصیل بدهد؛ چندین بار هم در بیمارستان رازی بستری بود.
5 سال قبل هم یک ازدواج ناموفق داشت که به دلیل بچه دار نشدن، منجر به طلاق شد.

نحوه ازدواج سعید
به خاطر اینکه طرز رفتار و منش خانواده برادرزاده ام (صابر، پسر برادرم) با اخلاقیات من و خانواده ام همخوانی نداشت با آنان قطع ارتباط کرده بودم، حتی پسرم سعید نیز اصلا راضی به رفت و آمد با این خانواده نبود؛ اما از یک و نیم سال پیش به خاطر مسائل ارثی و دادن حق آنان، مجبور به رفت و آمد شدیم که در این بین متوجه شدیم صابر دختر مجرد ۲۵ ساله دارد و در این رفت و آمدها بود که سعید و آن دختر دلباخته هم شدند.
اما من از همان ابتدا که متوجه ماجرا شدم به شدت با این ازدواج مخالفت بودم و نظرم را به پسرم و مادر دختر اعلام کردم، حتی به مادر دختر گفتم پسر من بیماری روحی دارد و در شرایط مساعد نیست. اما نه گوش سعید و نه گوش مادر دختر، به حرف های من بدهکار نبود و علی رغم مخالفت های شدید من، سعید با وی ازدواج کرد.
ولی هنوز یک هفته از ازدواج شان نگذشته بود که صدای شدید درگیری و دعوا از طبقه پایین، جایی که سعید و همسرش زندگی می کردند، آمد. مدام با هم درگیری و بگو داشتند. عروسم مدام سن سعید را به رخش می کشید و می گفت تو یک پیرمرد هستی!

جزئیات روز حادثه
این درگیری ها و دعواها ادامه داشت تا اینکه ظهر روز جمعه بود و من غذای همسرم را آماده می کردم که صدای زنگ در آمد؛ فکر کردم موکت آشپزخانه را که چند روز قبل سعید برای شست و شو داده بود آوردند، اما به ثانیه نکشید که صدای تاب و توب آمد، این بار هم بی تفاوت بودم تصور می کردم یا لباس می شویند یا موکت آشپزخانه را پهن می کنند که به یک باره این صداهای تاب و توب با صدای جیغ و داد همراه شد.
سریع خودم را به پایین رساندم و دیدم مادرزن و پدرزن و برادرزن 7 ساله سعید آمدند (عروسم با پدرش تماس می گیرد و اعلام می کند سعید اذیتم می کند، آن ها هم خودشان را می رسانند).
صابر، پدر زن سعید با لوله جاروبرقی به جان سعید افتاده بود و مدام وی را کتک می زد که چرا دختر مرا اذیت می کنی. بعد از چند لحظه سعید لوله جاروبرقی را گرفت و صابر به سمت آشپزخانه دوید و چاقوی بزرگی از آشپزخانه برداشت و به سمت سعید حمله کرد، سعید سریع خواست دست های صابر را از پشت بگیرد و چاقو را از دست صابر در بیاورد؛ در این بین برادرزن 7 ساله سعید نیز از روی شیطنت بچه گانه سمت پدرش رفت.
سعید که دست های صابر را از پشت گرفته بود و می خواست به هر نحوی که شده چاقو را از دستش بیرون بکشد، در این بین چاقو به برادرزن سعید برخورد می کند و وی روی زمین می افتد. با دیدن این صحنه وحشتناک دنیا مقابل چشمانم سیاهی رفت.

حادثه از زبان متهم
این پدر اندوهگین ادامه می دهد: سعید در پلیس آگاهی و نیز دادسرا قسم خورد که برادرزنش را نزده است و رو به من گفت: «پدر وقتی دیدم پسربچه 7 ساله با آن حال و روز زمین افتاد انگار کل دنیا روی سرم آوار شد، حال روحی ام داغون شد، نفهمیدم چه اتفاقی افتاد، نفهمیدم چی شد، حالم آنقدر داغون شده بود و دست خودم نبود که حتی اگر تو هم در آن لحظه مقابلم سبز می‌شدی تو را هم می زدم»
پدر متهم به قتل افزود: پسرم عصای دست من و مادرش بود، من از اول هم مخالف این ازدواج بودم؛ حال او که در زندان است و در بیمارستان بستری؛ من و مادرش چه روزگاری خواهیم داشت، خدا داند، فرزندان دیگرم زود به زود از آن سر شهر می آیند و به ما سر می زنند!

منبع: رکنا[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]

نزاع در ائل گلی تبریز، با قتل جوان تبریزی به پایان رسید

Posted By admin On In اخبار اصلی,حوادث | No Comments

[vc_row][vc_column][vc_column_text]آذرقلم: معاون فرهنگی و اجتماعی فرماندهی انتظامی استان آذربایجان‌شرقی از وقوع یک فقره درگیری منجر به قتل با استفاده از سلاح سرد به علت اختلافات شخصی خبر داد.
به گزارش آذرقلم، هاشم شعفی اظهار کرد: نیمه شب گذشته یک مورد درگیری منجر به قتل بین ۲ جوان در منطقه ائل‌گلی تبریز به مرکز فوریت‌های پلیسی ۱۱۰ گزارش شد که بلافاصله ماموران کلانتری ۲۰ پرواز در محل حادثه حضور یافتند.
وی افزود: با حضور ماموران مشخص شد، ۲ جوان به دلیل اختلافات شخصی با یکدیگر درگیر که یکی از آنان با ضربات چاقو جوان دیگر را مجروح و از محل متواری شده و اقدامات درمانی اورژانس موثر واقع نشده و مصدوم در محل حادثه فوت کرد.
این مقام انتظامی تصریح کرد: با تلاش هوشمندانه ماموران و هدایت عملیات میدانی رئیس کلانتری، قاتل در کمتر از یک ساعت شناسایی و دستگیر پس از تشکیل پرونده جهت تکمیل تحقیقات به پلیس آگاهی استان تحویل شد.[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]