- پایگاه خبری آذرقلم - https://azargalam.ir -

آرمان خواهی جنبش دانشجویی؛ از دیروز تا امروز

به مناسبت 16 آذر روز دانشجو:

یادداشت: محمدامین خوش نیت*

محمد امین خوش نیت

آذرقلم: از آخرین سالهای حکومت قاجار و اوایل دوره پهلوی اول که موضوع اعزام افرادی از کشورمان به بلاد غربی جهت کسب علم و دانش روز مطرح شد تاکنون که در هر یک از شهرها و حتی برخی شهرستانهای کوچک مجتمع  دانشگاهی جهت ادامه ی تحصیلات جوانان تاسیس و راه اندازی شدند، همواره موضوع تفکرات و رویکرد سیاسی شاغلین به تحصیل در این مراکز که از آنها تحت عنوان «دانشجویان» یاد می شود مورد توجه جامعه، سیاستمداران و حاکمیت قرار داشته است.

«دانشجو» به عنوان قشری تحصیل کرده، روشن فکر (به مفهوم عام آن) مرجع برخی اندیشه های پویا و روز و منشاء تحولات علمی در کنار تئوری های علمی بوده است.

نگاهی به تاریخ یکصد ساله ی ایران نشان می دهد که «دانشجویان» پای ثابت همه تحولات سیاسی – اجتماعی در دنیا و ایران بوده اند. حتی روزگاری که در ایران، از دانشگاه خبری نبود، دانش آموختگان ایرانی که تحت تاثیر تحولات کشورهای غربی واقع شده بودند پس از بازگشت به وطن، اندیشه های جدیدی را در جامعه سنت گرای ایران آن روز رواج می دادند. پس از تاسیس و آغاز به کار دانشگاه ها در ایران و به ویژه شهرهای تهران، تبریز، اصفهان، مشهد و … این مراکز به کانون توجهات سیاسی و تحرکات اجتماعی بزرگ مبدل شدند. دیگر هیچ فعالیت سیاسی نبود که «دانشجویان» در آن نقشی نداشته باشند. از جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت در سال 1329 گرفته تا نضج گرفتن نهضت امام خمینی در سال 1342 و سپس تشکیل گروه ها و فرقه های سیاسی نظیر: جبهه ملی، نهضت آزادی، مجاهدین خلق،  توده ای، فدایی، فدائیان اسلام، همه و همه ریشه در لابلای نیمکت های دانشگاههای کشور داشتند.  اعتراض دانشجویان دانشگاه تهران به سفر معاون رییس جمهور وقت آمریکا (نیکسون) به ایران در سال 1332 که موجب شهادت چند دانشجوی آذر وش گردید نمونه ای است که نامگذاری آذر به نام روز دانشجو نیز مرهون جان فشانی آنهاست.

اوج تکاپو و پویایی سیاسی – اجتماعی را در حوادث منتهی به انقلاب سال 57 می توان مشاهده کرد. هر چند نهضت اسلامی، فراگیر بوده و نمی توان آنرا مختص گروه یا قشر خاصی دانست اما به جرأت می توان گفت که تحرکات  و فعالیت های سیاسی و ضد طاغوتی، با تلاش و همت دانشجویان، بالندگی و استمرار یافت.

دانشگاه و دانشجویان به عنوان مرجع مطلع و آگاه جامعه، همواره مورد وثوق خانواده های آنها و اطرافیان بودند و افراد کوچه  و بازار، به دانشجو به چشم فردی می نگریستند که بیشتر از  آنها می داند، بیشتر از آنها دغدغه کشور دارد. و بیشتر از همه اوضاع جامعه را رصد می کند! بنابر این، می توان چنین اظهار نظر کرد که اعتماد مردم عادی کوچه و بازار به قشر دانشجو، بسیار بیشتر از اعتماد آنان به سیاستمداران و فعالین سیاسی بود که در آن دوران پرالتهاب، مبلغ و آبشخور هر «ایسم» و فرقه و مکتب های انحرافی بودند!

اگر اکنون طولانی ترین و بزرگترین خیابان شهر تهران به نام «انقلاب» نام گرفته این عنوان را مدیون قیام دانشجویان دانشگاه تهران در آن روزهاست. انقلاب، دانشگاه و دانشجو نامهایی هستند که به لطف آن روزها در کنار هم آرام گرفته اند.

با افزایش تعداد دانشگاه ها و به تبع آن افزایش جذب دانشجو در این مراکز علمی، انتظار می رفت که به علت مشغله های درسی و مشکلات روزمره، از تحرک سیاسی – اجتماعی آنها کاسته شده و حتی بیم آن می رفت که اعتماد جامعه عادی به این قشر جوان، کاهش یابد. اما نه تنها از ضریب اعتماد عامه مردم به دانشجویان کاسته نشد، بلکه همگام با تحولات علمی و تکنولوژی های روز دنیا، دانشجویان شهرهای کوچک هم نسبت به برخی از این اعتصابات دانشجویی، در کانون توجه محافل خبری قرار می گرفت. البته اعتصابات و تحرکات اعتراض آمیز دانشجویی مختص ایران نیست و در همه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه دنیا می توان نمونه هایی از آن را مشاهده کرد.

در آغازین ماههای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بسیاری از احزاب گروه ها و تشکل های سیاسی از چپ و راست گرفته تا مذهبی و اعتقادی، با درک نقش و اهمیت قشر دانشجو، پایگاههایی را در دل دانشگاه ها ایجاد کردند به گونه ای که گاه اختلاف نظرهای بنیادی آنها، به تضادها و برخوردهای شدید مبدل شده و در نهایت موجد «انقلاب فرهنگی» و تعطیلی دانشگاهها گردید. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز «دانشجو» هرگز جایگاه خاص خویش را در ادبیات سیاسی و تحولات اجتماعی از دست نداد.تا آنجا که بارز ترین حرکت و جنبش دانشجویی در تسخیر سفارتخانه امریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام رقم خورد که از سوی بنیانگذار جمهوری اسلامی از آن به عنوان انقلابی بزرگتر از انقلاب اول یاد شد . حضور پرشور دانشجویان  در جبهه های جنگ 8 ساله با عراق، گویای این نکته بود که پویایی و سرزندگی و تعالی جویی از خصایص دانشجویان امروز و دانش آموختگان و متخصصان فردای ایران  است.

اما نوپا بودن جامعه ایرانی و تجربه ناخوشایندی که از برخی تحرکات دانشجویی اوایل انقلاب و سوء استفاده گروهکهای معاند از قشر جوان و مستعد دانشجو دراذهان وجود داشت هر عمل اعتراض آمیز دانشجویی، در قالب «تحرک سیاسی» تعبیر و تفسیر و برداشت می شد. و از همین مجرا بود که به دلیل ضعف مدیریتی و بی تدبیری در کنترل بحران های دانشجویی، این اعتراضات محدود، در برخی برهه ها به بحران های بزرگ سیاسی و شهری مبدل گشته اند. اعتراض به کژ رفتاری ها و کج راهه ها، در بطن جوانان دانشجوست و ماهیت این اعتراض دانشجویی نیز نه تنها مطرود نیست که ارزشمند و تحول گراست.

حوادث تیر ماه سال 1378 دانشگاههای تهران و تبریز نمونه ای از این بی تدبیری مسئولین دانشگاه و جامعه است. و گرنه ماهیت دانشگاه ایجاب می کند که دانشجویان در همه ادوار تحصیل، به صورت هسته ای «اکتیو و فعال» عمل کرده و در برابر هرگونه ناملایمتی اجتماعی – سیاسی از خود واکنش نشان دهد.

حضور پررنگ دانشجویان در همه فعالیت های انتخاباتی در طی سه دهه گذشته نشان می دهد که این نیروی جوان، پتانسیل گسترده و نقش تعیین کننده ای را در رویکردهای سیاسی و موفقیت های حزبی دارد. دولت اصلاحات و جریان جبهه دوم خرداد، پیروزی عمده خود را در سال 1376 مدیون دانشجویان است همچنانکه عدم کامیابی این جریان در سال 1384 را هم باید تا به حدی نارضایتی جریان دانشجویی از عملکرد اصلاح طلبان نسبت داد. در انتخابات ریاست جمهوری خرداد سال 1388 و برخی از اتفاقات بعد از آن نیز می توان نقش تحرکات دانشجویی (چه مثبت و چه منفی) را مشاهده کرد. انتخابات نمایندگی مجلس (در ادوار مختلف)، همواره شاهد حضور چشمگیر دانشجویان بوده اند. با شناخت جایگاه و نقش دانشجو در تغییر دیدگاه و افکار بدنه جامعه، بسیاری از احزاب و نامزدهای انتخاباتی چشم به قشر دانشجو دوخته اند و اغلب نیز در برهه های انتخاباتی، اقدام به یارگیری از دل این مجموعه می کنند.

عدم وابستگی به کانون های قدرت و ثروت، آزادی از تقیّدات زندگی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، شاخصه های مهم قشر دانشجو به شمار می آید. و از همین روست که در فعالیت های ریسک پذیر سیاسی – اجتماعی آنها در صف اول قرار می گیرند بی آنکه دغدغه ی پست و مقام و جایگاه و ثروت داشته باشد.

از طرف دیگر، این هسته ی مستعد از دید کانون های سیاسی و ایدئولوژیک، به عنوان نیروهایی فرض می شوند که باور و اندیشه خاص گروههای بالادست را به خاطر همان ویژگی ساختاری یعنی اعتماد جامعه به آنان و اکتیو بودن دانشجویان به سادگی می توانند افکار و اهداف گروههای سیاسی را در بدنه ی جامعه ترویج دهند. جنبش دانشجویان ایران نیز که در طول تاریخ این کشور، پویایی خود را به اثبات رسانده بیشترین ضربه و آسیب را نیز از همین محل خورده است چرا که برخی از احزاب و گروههای سیاسی بی بنیاد و التقاطی و گاه معاند و مخالف با نفوذ در دل این جنبش و سوء استفاده از صداقت و جسارت دانشجو، نگاه ابزار گونه ای نسبت به آنها داشته اند و بدین ترتیب مشکلات بسیاری هم برای فضای دانشگاهی و هم برای جامعه ایرانی به وجود آورده اند. حوادث سالهای اول بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خود نمونه ای از این رویدادهای تلخ دانشجویی است. امروزه نیز هر چند آن شدت و حدّت و رویکردهای رادیکالی و افراطی احزاب و دانشجویان پیرو آنان را شاهد نیستیم اما در مقیاسی کوچکتر اما با ارده ای بهتر و ضمیری روشن تر در دل دانشگاههای کشور فعالیت می کنند. که اگر این نیروی پرانرژی، به مسیری صحیح هدایت نشود می تواند خطر آفرین باشد اما در صورت مدیریت صحیح و هدایت علمی و منطقی می توان انبوهی از مشکلات کنونی موجود در دل جامعه را نیز به مدد این نیروی عظیم مرتفع کرد.

با این اوصاف، حرکت های دانشجویی را باید به مثابه ی رود خروشانی تصور کرد که می تواند با هدایت درست و منطقی، در زمین بایر و لم یزرع، کشتزار سرسبز ترقی و آرمانخواهی پدید آورد و گرنه با برخوردهای انفعالی یا تند و افراطی، سیل خروشانی خواهد بود که فضای جامعه را به محیط پرتنش، ملتهب، و رادیکالی پیش برده و عایدی نصیب جامعه نخواهد ساخت.

اگر سیاست مداران، فعالین سیاسی و برنامه ریزان اجتماعی، نگاه خود نسبت به حرکت های دانشجویی و این موتور محرکه ی فعالیت های سیاسی – اجتماعی را اصلاح و هم آهنگ نکنند پتانسیل موجود در دل جامعه انسانی به هدر خواهد رفت. نگرش ناب دانشجو به رویدادهای اطراف خود، هر چند با اشتباهاتی کوچک همراه باشد، امّا ویژگی اصلی آن این است که از زرق و برق ثروت و قید و بند قدرت جدا بوده و آرمانخواهی و اصلاح روش های غلط گذشته و نگرش شعورمند آن فارغ از گرایش ها و زد و بندهای سیاسی و حزبی، از شاخصه های اصلی آن است.

* دانشجوی دکتری ارتباطات و روزنامه نگار