- پایگاه خبری آذرقلم - https://azargalam.ir -

حسین سنگ بر بتان زنده زد …

 آذرقلمحکیم سنایی چه زیبا زبان حال امروزینم را بر زبان رانده است: مرا دردیست اندر دل، اگر گویم زبان سوزد واگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد

جز سکوتی آغشته به فریادکی در گلو مانده که بغضی دردآلود همراهیش می کند ،چه می توان گفت درین شب اربعین مولایم حسین که لایق شنیدن جان های عاشق و آزاده باشد؟!

در این شهر هزار و یک رنگ افسون شده که خدا و انسان ،تنها گمشدگان نام آشنای غریب مانده ی آنند ،چگونه می توان از عشق و از زیبایی و روشنایی اندیشه و آرمان های استحاله شده حسین شهید سخن گفت.

” باید گریست در غم شهری که اندر آن

مشتی اسیر ، گریه به آزاده ای کنند ”

در دیاری که بت های زنده را جایگزین بتان مرده ی عصر جاهلیت کرده اند، در شهری که بر مناره هایش نام خدا و رسولش را فریاد می زنند و چون فرود می آیند ،سجده بر بتان زر و زور و تزویر ،عادت وقت و بی وقت شان گشته است ، چگونه از تعالی انسان در این منجلاب جهالت و نادانی و بت پرستی نوین سخن باید گفت؟! …

حسین در آن سفر آخرین بی بازگشت خویش چه زیبا و عارفانه آرمان حرکتش و حجت مسلمانیش را بیان می کند :

“چگونه سنگ بر بتان مرده بیندازم ،حال آنکه بت های زنده بر روی زمین اند ”

و این همان حسینی است که نه بدست بی خدایان و ملحدان و کافران ،بلکه با شمشیر آخته ی شیوخ و عالمان و بزرگان دین و بقصد قربت الی الله کشته شد ،حسینی که با خنجر شمر مجاهد نماز شب خوان که ده ها بار با پای پیاده به خانه خدا رهسپار گشته بود ،سر بریده شد !

به گمانم خدا از همان روزها بود که خانه گلی کعبه را ترک گفت و دیگر هیچ گاه بدانجا بازنگشت ،که ” کعبه و سنگ نشانی ست که ره گم نشود / حاجی احرام دگر بند، ببین یار کجاست ”

وامصیبتا که ما هنوز که هنوز است به گرد خانه ای سنگی ،و در بارگاه هایی مجلل و زرین بدنبال یار می گردیم !  وای بر ما و بر جهالت عالمانه ی ما .

” طواف کعبه ی دل کن ،اگر دلی داری

دل است کعبه معنی ،تو گل چه پنداری”

او میهمان همیشگی سفره های خالی و قلب های پردرد بندگان به استضعاف کشیده شده اش است  ،قلب هایی که خانه خداست ” قلب المومن عرش الرحمن ” ، دلی که عرش الهی ست و حرم او ،حرم و بارگاهی که جز او را نبایست درآن راه داد .

” القلب حرم الله و لا تسکن فی حرم الله غیر الله ”

بمنه و کرمه

محمدحسن چمیده فر