- پایگاه خبری آذرقلم - https://azargalam.ir -

تغییر ماهیت واژه ها: از کهریزک و طلاق تا فساد و اختلاس!

[vc_row][vc_column][vc_column_text]یادداشت: محمد امین خوش نیت

آذرقلم: زمانی نه چندان دور برخی از نام ها و عناوین، عبارات و اشارات، بسیار مقدس بودند. نوشتن و به کار بردن آنها افتخار بود و متصف بودن به آنها مایه ی مباهات، اما حالا همان نام ها و عبارت ها دیگر چنگی به دل نمی زنند. دیگر تقدس ندارند. گویی که سیاه واژگانی بیش نیستند. نه گوینده از یادآوری آنها لذت می برد و نه شنونده از شنیدن آنها سرخوش می شود. حتی گاهی، نفرتی عجیب و چندش آور پشت این واژگان پنهان می شود. این نفرت گاه بر زبان ساری و ابراز می شود و گاه در اندرون دل، مکتوم می ماند. و این روزها به مدد فضای مجازی و رسانه های متکثر گوشی های اندرویدی، آن قدر دست به دست می شود که اصل موضوع به کلی فراموش شده و در هاله ای از ابتذال به حراج گذاشته می شود. به جای نفی رویداد و اتفاق ناشایست، موجی از «نفرت» و کینه و عقده گشایی از یک «شخص» آنرا احاطه می کند تا اتفاقی دیگر و شخصی دیگر… و این حکایت همچنان ادامه دارد…. اما هر چه باشد دیگر آن واژه ها و کلمات ماهیت تقدس اولیه خود را ندارند. شما هم اگر در زندگی، در ادبیات گفتاری و در مکالمات روزمره خود بگردید با بسیاری از این عبارات و واژه ها روبرو می شوید و بهترین جا برای یافتن چنین واژه ها و عبارت هایی حوزه «سیاست» است. در زندگی روزانه هم نمونه های بسیاری از آن را می توان یافت. از عبارت «وجدان کاری» گرفته تا صرفه جویی، صدقه، کمک به همنوع، امانت و یا واژه ای مثل: «کهریزک» که روزگاری مکان قابل احترامی بود که بیشتر با نام «آسایشگاه سالمندان» شناخته می شد و خیلی از بزرگان و خیرین، برای خدمت به سالمندان در این مرکز، از یکدیگر پیشی می گرفتند. اما اکنون یادآور حادثه ای شوم و عبرت انگیز در عرصه سیاسی است. جایی که توسط عاملی خودسر وابسته به مراکز زر و زور و قدرت، چند جوان بی گناه این کشور در خون خود غلتیدند و هنوز هم پرونده مرگ تلخ آنها به جایی نرسیده است!

Image result for ‫فساد‬‎

در مقابل با عبارت ها و واژگانی روبرو هستیم که روزگاری اگر کسی آنها را بر زبان می آورد باید دهانش را آب می کشید و استغفرا… می گفت.

گوینده از بیان آنها اکراه داشت و شنونده از شنیدن آن شرم و حیا! اما حالا نه تنها در کوچه و بازار و خانه ی ما این واژه ها مثل نقل و نبات فراوان است بلکه عملاً نیز، اقدام به انجام آنها و سخن گفتن در مورد آنها نیز نوعی جسارت و گاه افتخار به شمار می آید.

واژه هایی چون دروغ، خیانت، تقلب، قتل، زنا، طلاق، خودکشی، احتکار، پارتی بازی، رشوه، صیغه، زن بارگی، اختلاس، فساد…!

قُبح خلاف و تقلب و فساد آن‌چنان ریخته که دیگر کسی از بیان آنها شرم نمی کند. چه بسا انجام آن نوعی رندی و زرنگی به شمار می آید. اگر تا دیروز تقلب فقط در محدوده درس و مشق و امتحان دوران مدرسه تعریف و محدود می شد اکنون این عنصر پلید وارد ادبیات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ما هم شده است.

هر تحرک سیاسی با تقلب مفهوم پیدا می کند و هر فعالیت اقتصادی با تقلب موفقیت آمیز خوانده می شود. هر ابراز وجود اجتماعی به ریا آغشته می شود و هر مراوده ای با تقلب به سرانجام می رسد. گذشت آن دوران که « نان حلال» حرمت داشت. سرانجامِ افزودن آب بر شیر مردم و گوسفندان چوپانی که در سیلابِ تقلب غرق شدند تنها حکایتی کهنه و منسوخ خوانده می شود و کسی را عُلقه و علاقه ای به شنیدن و عبرت آموزی از آن نیست.

وا اسفا!

از کجا به کجا رسیده ایم؟! چه بر سر خود و جامعه خویش آوردیم؟ افسوس ….!

ترسم از آن است که با این روند رو به رشد کاربرد این واژه و شکسته شدن قُبح آنها،

«نه از تاک نشان مانَد و نه از تاک نشان!»[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]