یادداشت: فریبا شیردل
آذرقلم: «روابطعمومی» یا همان نهادی که به نام (Public Relation) در جهان شناخته میشود عمری بیش از یک قرن ندارد. واحدی که خاستگاه آن به ادارهی اتحادیه راهآهن امریکا برمیگردد. اما عمر آن در جغرافیای ایران، به ۷۰ سال میرسد. برای اولینبار در مردادماه سال ۱۳۳۲ هجری شمسی، در نمودار سازمانی شرکت سهامی تصفیه نفت ایران که در آبادان مستقر بود ادارهای تأسیس شد که آن را روابطعمومی نامیدند.
از سال ۱۳۴۰ به بعد به اقتباس از این شرکت، وزارتخانهها و مؤسسات بزرگ دیگر ایران، به تدریج واحدهایی به نامهای انتشارات، مطبوعات، تبلیغات و اطلاعات که بعداً همگی به روابطعمومی، تغییر نام یافت، در این سازمانها تشکیل و راهاندازی شد.
با این حال ادارات روابط عمومی از سال ۱۳۵۰ با شکل و ترکیب فعلی و با آییننامهها، اساسنامهها و شرح وظایف خاص از گسترش بیشتری برخوردار شدند و توسط سازمان امور اداری و استخدامی کشور و وزارت اطلاعات و جهانگردی وقت از سال ۱۳۵۴ تشکیلات جدید روابطعمومی در سازمانها به تصویب رسید و به تدریج رشد و توسعه ادارات روابطعمومی به آن حد رسید که امروز شاهد آن هستیم که هر مؤسسه، سازمان، کانون، نهاد و … دارای روابطعمومی میباشد. اکنون دیگر تصور اداره و سازمانی بدون واحد «روابطعمومی» دور از ذهن به نظر میرسد. چرا که قریب به اتفاق کارشناسان، مدیران و برنامهریزان، بر هنری بودن این شغل و ضرورت و اهمیت آن ایمان آوردهاند. این نهاد نوپا، پس از گذر از پستی و بلندیهای بسیار، در مرحله سیر تکاملی قرار گرفته است. تا آنجا که کسی در مورد «هنر هشتم» بودن آن شک و تردیدی ندارد.
با تشکیل این نهاد در دل ادارات و سازمانها، اختلافنظرهای مختلفی در مورد ساختار، چارت اداری، شرح وظایف، اهداف و آرمانهای این نهاد پیش آمد. به گونهای که هنوز که هنوز است عملکرد و وظایف این واحد، با وظایف سایر واحدها، تداخل پیدا کرده و گاه به چالش کشیده می شود. یکی دیگر از مهمترین چالشهای واحد روابطعمومی، به مهارت، جنسیت، تحصیلات و سن شاغلین این بخش مربوط میشود. در مورد مهارت، تحصیلات و یا سایر مؤلفههای اشتغال در این واحد، معمولاً همه متفقالقول هستند. اما واقعیتهای موجود جامعهی ما، نشان میدهد که در مورد پذیرش حضور «زنان» به عنوان نیمهی دوم جامعهی مردسالار ایرانی، هنوز به جایگاه شایستهای دست نیافتهایم. فارغ از مباحث مطرود فیمینیستی باید به این نکته تأکید داشت که در حوزه روابطعمومی نیز همانند سایر بخشهای فرهنگی، علمی، اقتصادی و ورزشی، زنان میتوانند سکان هدایت و ادارهی آن را برعهده گرفته و استعدادهای خویش را به منصهی ظهور برسانند. اگر زنان ایرانی توانستهاند در میادین اقتصادی، کارآفرینی، ورزشی و حتی سیاسی، از جایگاه رفیع و شایستهی خویش دفاع کنند چرا در حوزهی روابطعمومی نتوانند این قابلیت نهفتهی خویش را به رخ بکشند؟؟
«مارستن» به عنوان یکی از پیشگامان حوزهی روابطعمومی، در تعریف این واحد، آن را هنری میداند که به کمک آن میتوان مؤسسه، سازمان و فرد را مورد علاقه و احترام کارمندان، مشتریها و مردمی که با آن سر و کار دارند قرار داد. در این تعریف، بحث «هنر» و وجود آن در ذات روابطعمومی تأکید شده است. اگر قبول داریم که زنان، سنخیت و اهلیت بیشتری نسبت به امور هنری دارند بنابراین میتوان به این فرضیه هم رسید که کار هنری «روابطعمومی» هم میتواند توسط زنان اداره شود.
از طرفی، این واحد با رشتهی دیگری به نام «مدیریت» که از آن به عنوان «علم» میانرشتهای یاد میشود در ارتباط تنگاتنگ قرار دارد. فارغ از ماهیت هنری روابطعمومی، این نهاد، از نظر ساختاری نیز، نیازمند مدیریتی قوی، دوراندیشانه و متفکرانه است. امری که وقتی در کنار وجه هنری روابطعمومی قرار میگیرد، ساختاری را به جامعه تحویل میدهد که کمتر ساختاری با این تلفیق زیبای «مدیریت» و «هنر» شناخته میشود. به عبارتی خلعت «مدیریت هنرمندانه» و «هنر مدیریت» تنها بر قامت «روابطعمومی» دوخته شده است.
جایگاه زنان در ادیان و جوامع مختلف:
تاکنون در مورد حضور زنان در جامعه و سطوح و حوزههای مختلف آن، در ادیان و فرهنگهای مختلف سخنان بسیاری بر زبان رانده شده و مقالات بسیاری درج شده است. اما «دین اسلام» به اعتقاد همهی دینپژوهان و جامعهشناسان، زیباترین، منطقیترین و ارزشمندترین نگاه را به زن داشته است. بنابراین نگاه به جایگاه و ارزش زن در آیین اسلام، در هر بحث و مجمعی، خالی از لطف نیست. از دیدگاه قرآن، زن نیز همچون مرد برای رسیدن به هدف غایی خلقت که همانا، عبودیت خداوند و تقرب به درگاه اوست، خلق شده است. این دیدگاه مبیّن آن است که هر دو به یک میزان در پیشگاه خداوند، اهمیت و ارزش دارند و به یک نسبت نیز از حقوق انسانی، فردی و اجتماعی بهرهمند میباشند. مقام زن در اسلام چنان است که یک سوره از قرآن به نام «النساء» برای زنان نازل شده و در ده سوره از قرآن نیز مسایل مربوط به حقوق و منزلت زنان آمده است.
اسلام، اولین مکتبی است که زن را در امور اجتماعی شریک ساخت و از زن هم «بیعت» گرفت. زن و مرد برای کمک به یکدیگر و تکمیل و تکامل هم آفریده شدهاند. با این حال، جامعهی در حال تجددگرای غرب به ویژه در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم، به شدت نگاه خود به زن را تغییر داد. اگر تا دیروز زن موجودی صرفاً برای خدمتکاری و کلفتگری و کار در مزرعه و خانه بود، به ابزاری برای پاسخ به نیازهای جنسی، شهوانی و مادی مردان تبدیل گردید. نگاهی به آگهی های تلویزیونی، ماهواره ای و ژورنالی ثابت می کند کمه در تمام این آگهی ها و تبلیغات بازرگانی ، زن ابزاری برای افزایش سرمایه سرمایه داران و کارتل های نفتی است. بدین ترتیب و در طی چند دهه، سقوط شأن و کرامت انسانی و جایگاه زن در جامعه عینیت یافت.
بعد از خاتمه جنگ جهانی دوم و به ویژه از اواخر دههی ۱۹۷۰ به بعد، با توسعهی سرمایهداری به کشورهای عقبمانده، بخشهای بزرگتری از زنان درگیر کار و تحصیل شدند. در عین حال، زنان همچنان در جامعه به ویژه در جوامع کمتر توسعه یافته موقعیتی درجه دوم داشته و اسیر نظام مردسالار بودند. این تناقض، مسئله اشتغال زنان را حادتر و انفجاریتر کرد. بروز برخی چالشها و تناقضات عمده در دههی ۴۰ و ۵۰ در ایران آن زمان، نماد عینی همین رویکرد مسئلهدار در تعریف جایگاه و شخصیت زن است. زنان اصیل و سنتگرای ایرانی در این سالها، از یک سو با اجبار دولت مرکزی برای رواج نحلههای فکری غرب با محوریت «برهنگی» روبهرو شدند و از دیگر سو برای کسب حقوق مادی و شغلی خود با حفظ شأنیت و کرامت انسانی با مشکل روبهرو شدند. از اینرو همهی زنان شاغل در ادارات آن دوران با دوراهی و تضادی به نام حضور یا عدم حضور در مشاغل روبهرو شدند. اما این روند با پیروزی انقلاب اسلامی و وزش نسیم عدالت و منطقگرایی، توانست تا حدودی به جایگاه زنان در واحدهای اداری اعتبار و شأنی دوباره ببخشد. افزایش استغال زنان در واحدهای اداری و سازمانی به ویژه در واحدهای غالباً مردانه نشانگر تغییر رویکردهای جامعهی ایرانی نسبت به شغل واستعداد زنان است. بعد از گذشت بیش از سه دهه از پیروزی انقلاب اسلامی، اکنون شاهد شکوفایی استعدادها و توانمندیهای زنان ایرانی در عرصههای مختلف و به ویژه حوزه «مدیریت» هستیم.
زنان ایرانی در سالهای اول انقلاب، با حضور در صحنههای «تبلیغات» و ارائهی تصویری بی سابقه از یک زن مسلمان، توانستند از یک سو حرمت، حجاب و جایگاه انسانی «زن» را حفظ کنند و از دیگر سو حضور پررنگ خویش را در عرصهی «تبلیغات دینی، ملی و حماسی» به منصهی ظهور رساندند. در تمام صحنههای مبارزه چه پیش از انقلاب و چه بعد از آن، حتی در جبهههای دفاع مقدس، تصویری که از زن مسلمان ایرانی برجای مانده، عمدتاً تنه به تنهی «تبلیغات» میزند. بحثی که اکنون به عنوان بخشی از وظایف روابطعمومی از آن یاد می شود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که زنان محجبه و مؤمن ایرانی، بیآنکه خود بدانند، از تلاشگران جدی و بیتوقع «هنر هشتم» یعنی روابطعمومی بودند. چهرهای هم که رسانههای بیگانه از زن ایرانی در این دوران از خود به نمایش گذاشتند مبیّن نوعی «تبلیغات» و جریانسازیهای فکری، فرهنگی و روانی در مورد آرمانهای انقلاب اسلامی بود. زنان این دوره به خوبی توانستند با روابطعمومی قدرتمند خویش، چهرهای ارزشمند از آرمانهای نظام جمهوری اسلامی به جهانیان ارائه دهند.
زن و روابطعمومی در متون ادبی:
زن به عنوان «گوهر خلقت» همواره جایگاه ویژهای در اشعار و ادبیات ایرانی داشته است. نگاهی به دیوان شعر بسیاری از شعرای قدیم و جدید بیانگر این موضوع است که جایگاه زن در خلقت تا به حدی است که از او به عنوان گل زیبای هستی و «ساحل آرامبخش روح متلاطم انسانی» یاد میشود. سعدی، حافظ و به ویژه مولوی، از جملهی مهمترین شعرایی هستند که در سطر سطر غزلها و اشعار خویش هر چند با ایما و اشاره و با تعابیری ارزنده و گیرا، به شأن و جایگاه زن اشاره داشتهاند. مولانا به لحاظ اهمیتی که به جامعه زنان قائل بود، مجالس ویژه ای نیز ترتیب میداد. ترتیب این مجالس با توجه به بافت سنتی جامعهی آن روزگار گویا هنجارشکنی محسوب میشد ولی مولوی با تبیین جایگاه ارزنده زن در خانواده و اجتماع، و صیقل دادن روح او، توانست مبانی اسلام و شریعت، زیبایی ادبیات و هنر و خلاقیت را در بطن جامعه اشاعه دهد. او به قدرت زن در تربیت فرزندان جامعه، اصلاح جامعه و نقش ارزندهاش در این زمینه کاملاً واقف بود. «شیخ» نیز هر چند عبارت «روابطعمومی» را در این مورد به کار نبرده اما به رسم زمانهی خویش با وقوف کامل به جایگاه و قدرت تعامل و برقراری ارتباط زنان با افراد جامعه، ناخواسته بر توانمندی افکارسازی و اصلاح افراد جامعه حکم داده است. کاری که اکنون به عنوان بخش دیگری از رسالت ها و وظایف روابط عمومی از آن یاد می شود. مولوی هم به قدرت مدیریت زنان در روابطعمومی باور داشته است.
جایگاه زنان در «هنر هشتم»:
تاکنون در مورد توانمندی زنان در عرصههای مختلف زندگی از هنر و شعر و ادبیات گرفته تا صنعت و تجارت و علم مقالات بسیاری به رشته تحریر درآمده است. وقتی از شعر و ادبیات سخن میگوییم ناخودآگاه یاد شاعرهی شهیر: پروین اعتصامی میافتیم. وقتی از مبارزه و آزادیخواهی و ایثار سخن به میان میآید، یاد رزم مردانه «زینبپاشا» در کنار ستارخان میافتیم و یاد همهی زنانی را زنده میکنیم که عاشقانه و مجاهدانه در دوران هفت سال دفاع مقدس بیرق سرخ حسینی را دوشادوش مردان این مرز و بوم برافراشتند.
با این وجود در مورد نقش زنان در حوزهی حساس و مهمی نظیر «روابطعمومی» تاکنون کمتر قلمفرسایی شده است. شاهین قلم در آسمان اندیشه و فکر و نطق کمتر به پرواز درآمده است. هنری که بنابر ماهیت خاص آن که ریشه در هنر، ادبیات، شعر و احساسات دارد، تناسخ بیشتری با روح لطیف زنانه پیدا میکند. اگر «روابطعمومی» را علم «ایجاد حس تفاهم بین جامعه و سازمان» و ارائهی سیمایی مقبول از سازمان در بین جامعه تعریف کردهاند، دقیقاً این تعریف با توانمندی و روحیات زنان سازگاری بیشتری دارد. چرا که هم در افواه عمومی و هم در علم جامعهشناسی، زنان به خاطر ساختار روانی و خلقت ذاتی خویش، بیشتر اهل تفاهم و دوستی و صمیمیت هستند.
اگر یکی از وظایف روابطعمومی، ارائه تصویری مثبت، زیبا و چشم نواز از سازمان متبوع است، «زنان» مشابه این وظیفه را معمولاً در محل سکونت، خانه و دفتر کاری خویش به خوبی اجرا میکنند و با فنون و اصول آن آشنا هستند!
اگر از روابطعمومی به عنوان پل ارتباطی بین مسئولان دستگاه و رسانهها و مردم جامعه یاد میشود، این کارکرد را در عرصه و بعدی دیگر میتوان در میان زنان جامعه ایرانی مشاهده کرد. چه بسیار زنانی که عامل و حلقهی اصلی ایجاد ارتباط بین افراد جامعه و اقوام و خویشان هستند و رفع کدورتها و اختلافات احتمالی موجود در بین خانوادهها را جزیی از وظایف خواهری و مادری خویش میدانند.
اگر نوآوری و ابتکار و خلاقیّت، از عناصر و الزامات موفقیت مسئولان روابطعمومی یک سازمان است، «زنان» این وظیفه را به خوبی در زندگی روزمره خویش در ادارهی خانه، در جامعه و محل کار خویش به اثبات رساندهاند.
و دست آخر اینکه اگر قبول داریم که روابطعمومی با هنر مردمداری و تکنیکهای مربوط به آن عجین گشته، این موضوع بخشی از رفتارها و هنجارهای زندگی روزمره زنان جامعه ماست. بنابراین، زیانکاری است اگر از پتانسیل ارزشمند و ظرفیتهای پنهان «زنان خلاق» در مجموعههای روابطعمومی غافل شویم و به صرف طرح برخی بدعتها و سلایق شخصی از توان و ابتکار و خلاقیت آنها در مجموعهی «هنر هشتم» استفاده نکنیم.
روابطعمومی در آذربایجانشرقی:
نام شهر تبریز با عناوین افتخارآمیزی عجین گشته که به عنوان نمونه میتوان از احداث اولین بلدیه و اولین مدرسه به سبک نوین و اولین اطفائیه و اولینهای بسیار دیگر نام برد. در میان همهی این عناوین، انتساب «پروفسور حمید نطقی» به عنوان اولین پژوهشگر حوزهی روابطعمومی و پدر روابطعمومی نوین به شهر تبریز، خود میتواند مایه مباهات بسیاری از آذربایجانیها و به ویژه فعالان حوزه روابطعمومی باشد. با این حال بررسی وضعیت فعالیت واحدهای روابطعمومی در شهر تبریز نشان میدهد که بهرغم مشاهده برخی خلاقیتهای مقطعی و نیز رشد چشمگیر آن در طی ۱۰ سال گذشته، با این حال، «زنان» به عنوان نیمه دوم جامعهی شهری، حداقل نقش پررنگی را در ساختار این نهاد نداشته اند.
در بررسی وضعیت روابطعمومیهای فعال در شهر تبریز، به نتیجهی خوشایندی نمیرسیم چرا که تعداد زنانی که مسئولیت اصلی روابطعمومیهای ادارات یا نهادها و سازمانهای دولتی و غیردولتی تبریز را عهدهدار هستند از تعداد انگشتان دو دست هم فراتر نمیرود. علت این موضوع را در عوامل متعددی میتوان جستجو کرد:
۱) عدم مهارت و تحصیلات مرتبط با هنر روابطعمومی در بین زنان:
بسیاری از دانشآموختگان رشته روابطعمومی در مراکز علمی و دانشگاهی تبریز را «مردان» تشکیل میدهند. به عبارت دیگر به لحاظ نوپا بودن این رشته در بطن جامعه و نیز عمر کوتاه راهاندازی آن در مراکز دانشگاهی از یک سو رغبت چندانی در بین زنان برای تحصیل در این رشته وجود ندارد و از دیگر سو امکان جذب و استخدام فارغالتحصیلان رشته روابطعمومی در مجموعههای مدیریت روابطعمومی وجود ندارد.
۲) عدم پذیرش توانمندی زنان شاغل در روابطعمومی برای مدیریت روابطعمومی:
برخی از زنان شاغل در روابطعمومی ادارات و نهادها و سازمانهای تبریز، ممکن است از سوابق و کارنامهی درخشانی هم برخوردار باشند اما به خاطر عدم ایمان و باور مدیریتهای کلان سازمانی به توانمندی آنان در پستهای مدیریت روابطعمومی، از بکارگیری زنان در مسئولیت رده بالای روابطعمومی اکراه دارند. مدیران ارشد سازمانی و اداری هنوز که هنوز است به توان و خلاقیت زنان در حوزه روابطعمومی و به ویژه در ردههای مدیریتی ایمان ندارند و اغلب از آنان به عنوان حروفچین، منشی، کارگزار، امور رسانهای و یا سایر مشاغل جزء موجود در دل واحدهای روابطعمومی استفاده میکنند.
۳) عدم اعتماد به نفس زنان شاغل در روابطعمومی:
دلیل سومی که باعث شده تا ما در شهر تبریز خلاء مدیریت زنان در مسئولیت اول روابطعمومی را شاهد باشیم عدم باورپذیری خود آنان به توانمندی و خلاقیتهایشان در مدیریت روابطعمومی است. عامل اخیر چه بسا گاهی قدرتمندتر از دو عامل قبلی ظهور و بروز یافته و دو عامل قبلی بیشتر در نقش کاتالیزور و تسهیل کنندهی «حذف زنان از پستهای مدیریت روابطعمومی» عمل کرده است. در حالی که روابطعمومی با توجه به ماهیت و ساختار خویش یک شغل و حرفهای لطیف، هنرمندانه و آمیخته با احساس است و در نتیجه با روحیات زنان تناسب بیشتری دارد اما اکنون کمتر اداره و سازمانی را میتوانید پیدا کنید که مدیریت آن، به مدیریت زنان بر واحد روابطعمومی رای داده باشد. درحالی که در مشاغل دیگری در همان مجموعهی مدیریتی میتوان زنان کارآفرین، خلاق و مدبّری را یافت که بر واحدهایی نظیر: حسابداری، امور مالی، کارگزینی، امور اداری و یا سایر واحدها مدیریت کرده و از قضا، نسبت به مردان، درایت و خلاقیت بهتری نشان دادهاند. در بررسی میدانی ادارات و سازمانهای فعال در حوزه شهری تبریز، تعداد زنان مدیر در واحدهای حسابداری و امور مالی حداقل دو برابر میزان زنان شاغل در پستهای مدیریت روابطعمومی است.
با این حال نباید از این نکته هم غافل ماند که میزان زنان شاغل در واحدهای روابطعمومی در حال حاضر نسبت به دو دههی گذشته بسیار افزایش یافته است. به گونهای که کادر اداری غالباً مردانهای روابطعمومیهای تبریز در سال ۱۳۷۰ در حال حاضر و بر اساس برآوردهای تخمینی به ۳۰ به ۷۰ (۳۰ درصد زنان، ۷۰ درصد مردان) رسیده است. بدین ترتیب میتوان امیدوار بود که با ایجاد توازن و تناسب منطقی بین تعداد شاغلین مرد و زن در واحدهای روابطعمومی، شاهد هنرنمایی زنان هنرمندذ و خلاق تبریزی در دل واحدهای روابطعمومی باشیم. ضمن آنکه در همین میزان کوتاه نیز، همان درصد اندک زنان شاغل در روابطعمومی، به خوبی توانستهاند با جدیت و پشتکار، توان خویش را در انجام وظایف و تکالیف شغلی خود به معرض نمایش بگذارند. اشتغال آنان در این واحدها در زیرمجموعههای روزمره و کلیشهای مانند: حروفچینی و پاسخگویی به تلفنها، به مشاغل تخصصی دیگری ارتقا یافته که از آن جمله میتوان به: مدیریت رسانه روابطعمومی، تهیه اخبار و گزارشها، نظرسنجیها و برآوردهای آماری، طراحی و گرافیکهای تبلیغاتی، ارتباطات اینترنتی و فضای سایبری، مدیریت سایتها و پایگاههای خبری و پورتالهای اداری و یا سایر مشاغل تخصصی و … نام برد.
بدین ترتیب مشاهده میشود که زنان تحصیل کرده و باتجربه تبریزی، اکنون به جایگاهی رسیدهاند که سبب شده تا هم «مدیران مرد» سازمانی به توان و تخصص آنان (هر چند اندک ) باور داشته باشند و هم اینکه اشتغال آنان در چنین واحدهای تخصصی، بستر را برای ارتقای شغلی آنان نیز فراهم میآورد.
اگر جامعهی ایرانی که بر محور خانوادههای سنتی و مستحکم استوار گشته، بر مدیریت زنان در بطن خانواده ایمان دارد و در هر محفل و مجموعهای، «مدیریت زنان در خانه» از مدیریت اقتصادی گرفته تا اداره و تربیت فرزندان، شوهرداری و صیانت از حریم خصوصی خانواده را قبول دارد چرا نتواند مدیریت زنان در مسئولیت «هنر هشتم» را مورد پذیرش قرار دهد؟! اگر زنان ایرانی از هر قشر و گروه و با هر میزان تحصیلات از بدو تاریخ تاکنون توانستهاند توانمندی و خلاقیت و مهارت خویش را اثبات کنند چرا نتوانند توانایی خویش را در عرصهی «هنر هشتم» به محک آزمون بسپارند؟
اتفاقاً در بررسی میدانی عملکرد و کارنامهی همان تعداد زنان شاغل در روابطعمومیهای ادارات شهر تبریز به موضوع جالبی برخورد میکنیم و آن اینکه: جدیت و پشتکار همان تعداد اندک زنان مدیر روابطعمومی بیشتر از همقطاران و همکاران خویش نمود عینی پیدا کرده است. به عنوان نمونه نگاهی به عملکرد رسانهای اداراتی نظیر: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تبریز، بانک ملت، کارخانه شیر پاستوریزه پگاه، اداره استاندارد، شهرداری منطقه چهار، مؤسسه مهدآزادی و … که یک «زن» بر مصدر مدیریت روابطعمومی آنها فعالیت میکند.
حداقل در حوزههای رسانه، تبلیغات و فعالیت در فضای اینترنتی، از عملکرد قابل قبول و چشمگیرتری برخوردار است.
با این وصف میتوان به این نتیجه دست یافت که در صورتی که فضا و بسترهای لازم برای فعالیت زنان علاقمند، با انگیزه و با تجربه روابطعمومی در مسئولیتهای مدیریت روابطعمومی فراهم شود شاهد کارنامهی درخشانتری از آنان خواهیم بود.
منابع:
ـ بصیریان راد، محمد.روابطعمومی توانمند، بازوی مدیریت
ـ میرسعید قاضی، علی. تئوری و عمل در روابطعمومی و ارتباطات
ـ ژاکی لتانک ـ ماگدا پیشکا، نگرش انتقادی به روابطعمومی، ترجمه: هوشمند سفیدی
ـ فصلنامه «هنر هشتم» ـ زمستان ۱۳۸۳
ـ صفاری نطنزی،مهدیه. روزنامه رسالت
ـ «روایت صبح» ـ وبلاگ شخصی
نظرات