یادداشت ورزشی: بهنام
آذرقلم: اگر از منظر حرفه ای به قضیه جذب بازیکنان بومی یا بازیکنان حرفه ای نگاه کنیم، این حق طبیعی هر بازیکنی است که به هر تیمی که دوست دارد برود و در آن بازی کند و از این لحاظ نباید سرزنش شود که چرا مثلا به این تیم نرفت و در اون یکی تیم بازی کرد و یا در تیم شهر خودش بازی نکرد. مثلا علت اینکه سامان نریمان جهان و فرشاد احمد زاده و … در مقطعی در پرسپولیس و … بازی کردند این بود که تراختور آنها را نخواست و دیپورت کرد و وقتی تیم های تبریزی آنها را نخواستند ، آنها هم نمی توانستند که خانه نشین شوند و یا فوتبال را کنار بگذارند و به هر حال باید در یک تیمی بازی می کردند و فوتبال حرفه ای همین است .
بدرفتاری و رفتار زننده ی مدیران وقت تراکتور با بازیکنان بومی هم ، علت دیگر جدا شدن و یا بهتر بگوئیم فراری شدن اینگونه بازیکنان است . مثلا وقتی مدیری مثل سعید عباسی که هیچگونه سابقه و اطلاعات ورزشی ندارد دستور داده بود که بازیکنان بومی را در هتل و زمین تمرین و … تحقیر کنند و به آنها متلک بار کنند و محل شان نگذارند و … نباید انتظار داشته باشیم که به تراکتور تعصب داشته باشند و به تیم های شهرهای دیگر نروند .
خود کارشناس برنامه ی نود و کارشناسان دیگر هم آن زمان گفتند که چرا باید هشتاد درصد ترکیب یک تیم موفق به یک باره عوض شود و بازیکن بی کیفیتی مثل حمزه یونس و … به این تیم آورده شوند؟!
ولی با تمامی این اوصاف و با وجود تمامی این مشکلات و مسائل غیر ورزشی و حاشیه ای موجود در تراکتور که علیه بومی ها وجود دارد، مسئله و نکته ی حائز اهمیت و قابل تامل اینجاست که بازیکنان بومی و شاگردان رسول خطیبی تا زمانی که در تراکتور و تیم های تبریز بودند ، با تمام وجود و با جان و دل برای ما بازی کردند و چیزی کم نگذاشتند و زیبا هم بازی کردند و مثمر ثمر واقع شدند و خاطرات خوبی هم از خودشان به جا گذاشتند و زمانی هم که از این فراری داده شدند و مجبور به ترک تراختور و تبریز شدند ، به خاطر مرام و معرفتی که داشتند و تعصب آذربایجانی بودنشان ثابت کردند که قلب و روحشان اینجاست و یک نیروی غیر طبیعی، آنها را مجبور به ترک تراکتور کرده است و آنها راضی به این فراق و جدایی نبودند .
مثلا وقتی در بازی تراکتور و ذوب آهن، مهرداد بایرامی گل زد، با تمام وجود خوشحالی کرد و فریاد زد و پیراهن خود را بالا کشید و کلمه ی مقدس «یا ابوالفضل» را نشان داد و سامان نریمان جهان هم در کنار او زانو زد و نشست و مشت هایش را گره کرد و رو به آسمان خدا را شکر کرد.
و یا هتریک سامان مقابل استقلال با سرمربیگری قلعه نویی در ورزشگاه آزادی تهران و همچنین گل زیبا و بازی عالی و استثنایی اش مقابل پرسپولیس در تهران ، همواره در ذهن ها و خاطرات ما خواهد ماند و قابل فراموش شدن نیست .
و یا مثلا مهرداد بایرامی در اینستاگرام پست گذاشت و نوشت : “من اسیر پایتخت عشقم، مرا با پایتخت سرخابی ها چکار ؟! رویایم از جنس ساوالان است ، …”
و این زمانی بود که او در اوج بود و استقلال و پرسپولیس هم به شدت او را می خواستند و بعد از اینکه از اینجا فراری داده شد، به احترام هواداران تراکتور و مردم آذربایجان به استقلال و پرسپولیس نرفت و به فولاد خوزستان پیوست .
همچنین احمد کامدار هم زمانی که فراری داده شد، به احترام مردم آذربایجان و هواداران تراکتور به استقلال و پرسپولیس نرفت و فقط به ذوب آهن و نفت تهران رفت، چون می دانست که هواداران تراکتورسازی به این دو تیم تهرانی حساسیت دارند و روزی در تیم نفت تهران، پیراهن خودش را بالا کشید و شعار زیبای «یاشاسین آنا یوردوم آذربایجان» را نشان داد .
نمونه های دیگری هم از این قبیل تعصب ها و مرام و معرفت بازیکنان بومی وجود دارد ولی متاسفانه بازیکن غیربومی مثل امید عالیشاه، روز بازی تراختور در تبریز نبود (در یکی از بازی هایش) و برای کارشناسی و تماشای دربی تهران به تهران رفته بود ! و در بازی تراکتور با پرسپولیس هم خودش را از موقعیت های گلزنی دور می کرد و به هنگام ضربه ی کرنر در میانه های زمین حضور داشت ! چون دوست نداشت به تیم محبوب خودش پرسپولیس گل بزند. و اینگونه حرکت ها و رفتارها توهین بزرگی به مردم آذربایجان و هواداران تراختور است. نمونه های زیاد دیگری از اینگونه بازیکنان غیر بومی وجود دارد که دلشان اینجا نیست و هیچ تعصبی هم به تراکتور و آذربایجان ندارند . مثلا مهدی کیانی هم گفته بود که تا پولم را ندهید ، قرارداد نمی بندم و با اغفال قلعه نویی ، ایران پوریان را هم برداشت و با خودش به سپاهان برد .
و در نهایت باید گفت که رسول خطیبی فوتبال آذربایجان را احیا کرد و زحمات زیادی برای فوتبال آذربایجان و تراکتور کشید ولی گناهش این بود که بومی بود.
بله، گناه و جرم(!) رسول این بود که متعصب بود و طلبش را به باشگاه تراکتور بخشید و هیچگونه ادعا و چشمداشت مالی نداشت .
گناهش این بود که تیمش بعضا چهار تا می زد، بازی را می برد و هجومی بازی می کرد و مردم هم لذت می بردند و استادیوم را پر می کردند .
گناهش این بود که پرسپولیس را در تهران برد و استقلال را در تبریز متوقف کرد و همچنین قهرمان نیم فصل لیگ برتر شد.
گناه رسول این بود که به بازیکنان بومی ارزش داد و دو تا تیم بومی را هم با کمترین امکانات و با کمترین حمایت ، لیگ برتری کرد .
گناه رسول این بود که دلال و نوچه و جیره خوار نداشت که در سایت ها و رسانه ها و شبکه های اجتماعی (با اکانت ها و نامهای مختلف و متفاوت) از او حمایت کنند و همچنین در روزنامه ها او را حمایت کنند .
گناهش این بود که لابی و سیاه بازی و هوچی گری بلد نبود و متانت و ادب داشت و هیچ وقت به بازیکن خودش و یا خبرنگار و هوادار فحش نداد و تحقیرش نکرد .
گناهش این بود که متعصب بود و مرام داشت و هیچ وقت جلوی تراختور (بعد از گل خوردنش) مشت هایش را گره نکرد و تا وسط زمین ندوید و شادی نکرد .
گناهش این بود که رستوران نداشت و دلال ها و مدیران سایت و روزنامه نگاران و لیدرها و مجریان صدا و سیما و شبکه های مختلف تلویزیون را آنجا دعوت نکرد و با دادن مهمانی های مفصل و غذاهای رنگارنگ و اعطای پاداش ها و هدایای مختلف و چک های یکماهه و میلیونی به آنها ، همه چیز را به نفع خودش نکرد .
گناهش این بود که هیچ وقت به دیگران تهمت نزد و افترا و دروغ نگفت و نشر اکاذیب نکرد، رشوه و زیر میزی نداد و قسم دروغ نخورد تا دیگران را گناهکار و خودش را معصوم و مظلوم جلوه بدهد و برخی افراد ساده را با خودش همراه کند.
گناهش این بود که تفکر حرفه ای داشت و می خواست در آینده ی فوتبال آذربایجان درخشان باشد و شادی و شور و نشاط را به جوانان و مردم جامعه هدیه بدهد و از حق فوتبال آذربایجان دفاع کند.
و سر انجام باید بگوییم که گناه رسول پاشا این بود که خوش اخلاق و متعصب بود و به همین خاطر نتوانست در فوتبال ایران موفق باشد!