باز هستی به جهان، خّرم و دلشاد، آقازاده
هستی از غصه و درد و محن آزاد، آقازاده
نوعروسیست جهان در نظرت، شوخ و فریبا
بهتر از تو، چه کسی باشد داماد، آقازاده
بارِ خود را اخوی بست حسابی، دههی پیش
این دهه، قرعه به اقبالِ تو افتاد، آقازاده
هر کجا بود ابوی، در سفر و در حضرِ او
همرهش باش، چو یک شاخهی شمشاد، آقازاده
خسروِ عصر تویی، ای همه جا کامِ تو شیرین
چه غم از تیشه شود قسمتِ فرهاد، آقازاده؟!
باد، اگر ثروتِ بیحد به تو آرد، عجبی نیست
چون که فرمان بَرَد حزب تو هم از باد، آقازاده
خاویار از تو شود صادر و هم قالی و پسته
وارداتِ تو آدامس و نخ و فولاد، آقازاده
ظاهرِ کارِ تو، قانونی و خوب است، و نتوان
که در آن یافت به قدرِ اتم، ایراد، آقازاده
رانتخواری ز که آموختی، ای زیرکِ پُرهوش
که در این کار شدی این همه استاد، آقازاده؟
خانه ویران شده ملت همه جا از عملِ تو
آفرین بر عملت، خانهات آباد، آقازاده!