[vc_row][vc_column][vc_column_text]
آذرقلم: در تقویم برخی شهرها تاریخهایی هست که شناسنامه آن شهر شمرده میشود. این تقویم را که ورق بزنی، برگهایی میبینی با حروف برجسته و رنگی دیگر. بیشتر که نگاه کنی و یا درست که گوش کنی تصویرها و صداهایی میبینی سرشار از جنبش و هیجان. مردمی را میبینی که دارند گرد کهنه خستگی را از تن میتکانند؛ خستگی دورههای محکومیت را. میبینید که دارند بار رنجوری یک حاکمیت سنگین را به زمین میگذارند؛ دارند دیوار تکرنگ و خاکستری زندگی را رنگ میزنند. مردمی را میبینی که تمنای دگرگونی دارند و همه اینها میشود یک برگ متفاوت در تقویم آن شهر، با حروف برجسته و رنگی دیگر.
و حالا رسیدهایم به تاریخ بیست و نهم بهمن ماه و شهری که دنیا دنیا آرزو در پیشینه خود به یادگار دارد: از آرزوی پتر کبیر برای بلعیدن این شهر گرفته تا آرزوی یک همشهری باکویی که قبله تاریخی خود را گم کرده است.
رسیدهایم به این تاریخ از سال ۱۳۵۶ شمسی، در این روز برای شهر تبریز شناسنامه تازهای صادر نشد، چون این شهر پیش از این نیز نامدار رهیدن از ستم زورپسندان بود. اگر بگوییم شهر تبریز مسنترین حلقوم آزادیخواهی ایران است، جملهای درست به زبان راندهایم.
به گزارش آذپرس، چهل روز از نوزدهم دی ۱۳۵۶ میگذرد. آن روز مردم قم به نوشتهای در صفحه هفت روزنامه اطلاعات که امام در تبعید را وابسته به استعمار، بیاصل و نسب و مرتجع خوانده بود اعتراض کردند و حکومت پاسخ این اعتراض را با کشتن شش نفر داد. قرار است ساعت ده صبح مسجد جامع میرزا یوسف مجتهدی (قزللی) پذیرای مردمی باشد که برای بزرگداشت یاد آن شهیدان دعوت شدهاند.
یازده نفر از روحانیون تبریز در اطلاعیهای از مردم خواستند که به این مراسم بیایند. از ساعت هشت صبح مردم در برابر مسجد جمع میشوند. ساعت نه این اجتماع فشردهتر میشود، اما درهای مسجد به خاطر حضور سرگرد مقصود حقشناس رئیس کلانتری بازار بسته میماند و زمانی که یکی از حاضران میگویند: به چه حقی اجازه ورود به مسجد را نمیدهید، سرگرد فریاد میزند: در این طویله باید بسته بماند.
«محمد تجلا» با کشیدهای که به صورت سرگرد میزند توهین او را بیجواب نمیگذارد، اما سرگرد هم با گلولهای که به سینه این دانشجوی رشته مهندسی شلیک میکند به نمایندگی از شهربانی کشور شاهنشاهی پاسخ او را میدهد.
جرقهای که خیزش مردم را شعلهور میکند و آنگاه به جان ادارهها، بانکها، پیالهفروشیها، سینماها و دیگر اماکن بدنام میاندازد از همین جا زده میشود.
گلولهای که ساعت ۹:۳۰ از اسلحه کمری سرگرد حقشناس شلیک شد، ساعت پنج بعدازظهر از تبریز شهری نیمه جنگی میسازد. حضور تانکهای چیفتن، اسکورپین، خودروهای نظامی، آرایش نظامی سربازانی که از مراغه و مرند به تبریز منتقل میشوند و دودی که از سقف ساختمانهای وابسته به حکومت بالا میرود، تصویرهای یک ساعت مانده به غروب شهر است.
تبریز با سیزده شهید، ۱۱۸ زخمی و افزون بر هفتصد بازداشتی وارد روز سیام بهمن میشود.
دولت جمشید آموزگار میگوید مارکسیستهای اسلامی که معلوم نیست از کدام مرز وارد ایران شدهاند این بلوا و آشوب را در تبریز به راه انداختند. او همچون دیگر حاکمیتها که از نبود هنر حکمرانی و عقلانیت فرمانروایی رنجور است، اعتراض روشن و هویدای مردم را دخالت قدرتهای بیگانه مینامد.
خبرگزاریهای خارجی مینویسند مردم تحت تأثیر روحانیانی که با برنامههای نوگرایی شاه مخالف هستند در تبریز دست به آشوب زدند و تعدادی خودرو و مغازه را به آتش کشیدند.
محمدرضا پهلوی دو روز بعد در جلسه شورای اقتصاد میگوید این همان اتحاد سرخ و سیاهی بود که میگفتم. ارتشبد جعفر شفقت میگوید این کوششهای محافل افراطی مذهبی بود که توسط عوامل کمونیست تکامل یافت.
رادیو مسکو میگوید اینها مشتی مائوئیست و هرج و مرج طلب بودند؛ از کمونیستها به دور است که چنین کاری صورت دهند. مترینکو کنسول آمریکا در تبریز مینویسد که یکی از علل این تظاهرات خشمآلود سرکوب شدن احساسات جوانانی است که نمیتوانند آزادانه با جنس مخالف خود مراوده داشته باشند … و آیتالله سید محمدعلی قاضی طباطبایی با لبخندی میگوید: واقعاً رژیم را به زانو درآوردید.
بیست و نهم بهمن، ۷۳ بانک در تبریز به آتش کشیده میشود یا شیشههایش میشکند، اما یک ریال به سرقت نمیرود. کاخ جوانان و حزب رستاخیز به کام آتش میافتد، اما یک دهنه مغازه که از آن مردم بوده باشد آسیب نمیبیند. مشروبفروشیها، دو سینما و یک هتل مورد حمله مردم قرار میگیرد، اما آتلیه نقاشی یک ارمنی در امان مردم سالم میماند. شیشههای کنسولگری امریکا میشکند، اما اسقف دییابر پاتوسیان میگوید هیچ خطری متوجه اقلیتهای مذهبی نیست.
حکومت شاه با جابهجایی استاندار، دو مقام امنیتی و سه مسئول شهربانی در تبریز خود را قانع میکند که آبها از آسیاب افتاده است، اما دومین چهلم، در دهم فروردین ۱۳۵۷ در راه است، زمانی که شاه به جزیره کیش میرود تا تعطیلات نوروزی را آنجا سپری کند.
[/vc_column_text][/vc_column][/vc_row]